مهدويت وبررسي نشان هاي ظهور
پي بردم به راز هاي نهفته جهان در گسترش اديان دروغين و.....
سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 12:23 ::  نويسنده : حميد احمدي

ی شک باید سمبولیسم و نماد گرایی را جز لاینفک جریان فراماسونری دانست جریانی که موجودیت آن بیش از هر تمدن دیگری با پاگانیسم مصر باستان گره خورده است . که قبلا در مقاله ای دیگر با عنوان "نماد های ماسونی مصر باستان" مفصل به آن پرداختم .

اصولا صحبت از نماد گرایی ماسونی نه در این مجال بلکه خود فرصتی مفصل می طلبد اما آنچه قصد دارم در این جستار به آن بپردازم صرفا نماد گرایی این جریان در دلار آمریکاست که به طرز شگفت انگیزی گویا مرامنامه و مانیفست یهودی– فراماسونری آنهاست تا وسیله ای برای داد و ستد.

ششم ژوئيه سال 1785كنگره آمريكا ( که در آن زمان، تنها يك مجلس بود) به اتفاق آراء دلار«« Dollar را واحد پول آن كشور قرار داد.

پيش از استقلال ايالات متحده یعنی در 4 ژوئیه 1776 ، پول انگلستان (ليره) در 13 مهاجر نشين انگليسي آمريكاي شمالي رايج بود.

در جريان انقلاب، آمريكائيان سكه نقره اي اسپانيا به نام «دلار» را كه در مكزيك رايج بود وسيله داد و ستد قرار داده دادند و به همين دليل نام پول ملي خود را «دلار» گذاشتند.

سكه دلار نقره اي از قرن چهاردهم بیش از سه قرن به نام «تالرThaler، دالر، تلار و دلار» در اروپا رايج بود كه اسپانيايي ها آن را حفظ كردند و به مستعمرات خود در قاره آمريكا منتقل ساختند.

اس با خط عمودي« $» كه علامت بين المللي دلار است نيز از اسپانيايي ها اقتباس شده كه پول خود را با علامت P (پي) مشخص مي كردند و اين «P» در آمريكاي شمالي به تدريج و در جريان نوشتن به شكل «$» درآمد.(1)

روند گنجاندن نمادهای یهودی – ماسونی در اسکناس 1 دلاری ختم نگشت و تمامی اسکناسهای بعد از آن نیز از این امر مستثنا نبودند.

اما اسکناس 1 دلاری به عنوان نخستین اسکناس و از طرفی دیگر به لحاظ تعدد نشانه های ماسونی از اهمیت ویژه ای برخوردار است که کشف رمز از آن نیات پشت پرده و مخوف طراحان نظم نوین جهانی را آشکار می سازد.

پیش از پرداختن به این مسئله توضیحی اجمالی راجع به برخی اعداد مقدس ماسونها را لازم می دانم .

نخستین عدد 9 است که به حلقه 9 نفره زنجیره ماسونها ، تعداد استادانی که در جستجوی حیرام رفتند ،تعداد 9 گوی درخت کابالا، تعداد ضربه های درجه استادی و...(3) اشاره دارد.

دومین عدد 11 است که آن نیز به دوستون بواز و جاکین که بنا بر اعتقاد ماسونها در ابتدای معبد سلیمان قرار داشتند، عرض حمایل استاد به سانتی متر (مجموع ستارگان 5 و 6 پر)، تنها عدد دورقمی که اکر برعکس شود تغییر نمی کند و ...(4) اشاره دارد.

سومین عدد 13 است که بی شک از مهمترین نشانه های تعلق فراماسونری به یهودیان و مصر باستان است که دلایلی از قبیل اتفاق موسوم به پوریم در 13 فروردین در عهد خشایار شاه ، 13 تکه از بدن اوزیریس که توسط ایسیس(خدایان مصر باستان) پیدا شد ، خیانت سیزدهمین نفر(یهودا اسکاریوتی) به حضرت مسیح (علیه السلام) و ... مد نظر است.

چهارمین عدد 33 است که اشاره دارد به 33 رتبه و درجه فراماسونری ، حاصل ضرب عدد مقدس ماسونها یعنی یازده در سه مرتبه شاگردی- ابزار یاری و استادی (11* 3=33) ، سن حضرت مسیح هنگام کشته شدن(البته به نشان تمسخر مسیح توسط یهودیان) و...

پس از این مقدمه نسبتا طولانی در ذیل به ترتیب به برخی از نشانه ها ی یهودی- ماسونی موجود در یک دلاری اشاره می گردد:


[تصویر: Dollar%20(13).jpg]


الف : نمادهی ماسونی در روی 1 دلاری:



1- درج تصویر جرج واشنگتن به عنوان اولین رییس جمهور آمریکا که فراماسون اعظم و دارای درجه 33 در این تشکیلات بود البته بنای یاد بود وی در واشنگتن مملو از نشانه های ماسونی است.

2- استفاده از 13 دایره در مهرسبز رنگ وزارت دارایی امریکا در شکل ^ مانند . البته خود شکل ^ ، نماد مردانگی در مصر باستان و در میان یبوسی ها بوده و اشاره به یکی از شرایط اصلی عضویت در لژهای فراماسونری یعنی مرد بودن دارد که تاثیر آن در درجه نظامیان کنونی (گروهبان و استوار) کاملا مشهود است.

3- استفاده از مجموع 13 برگ و میوه در سمت چپ و راست تصویر جرج واشنگتن(دایره های قرمز رنگ)

4- استفاده از 33 حلقه در قسمت چپ و راست در پایین دلار (بیضی های سبز رنگ) که گویای 33 حلقه زنجیر وار رتبه های ماسونی برای رسیدن به مقام استادی اعظم یا بزرگ بازرس کل (همان فراماسون درجه 33 )است.


[تصویر: Dollar%20(11).jpg]


5 – گنجاندن تصویر جغد در گوشه بالایی و سمت راست دلار به گونه ای کاملا ماهرانه و مخفیانه که به سادگی قابل رویت نیست و نیاز به بزرگنمایی بسیار زیادی دارد .(دایره ها و فلش آبی رنگ)نا گفته نماند که جغد نماد یهودی مارانوس (یهودی که برای پیش بردن اهدافش دین خود را مخفی میکند) است و به این نکته اشاره دارد که کشور ایالات متحده با چه اندیشه و مبانی فکری تاسیس گشته است البته فقط و فقط ذکر نقش یهودیان و پیوریتنهای موثر در تاسیس امریکا خود به تنهایی کتابی قطور می شود که فرصتی دیگر را می طلبد.در تصویر هوایی از کنگره آمریکا نیز به سهولت می توان تصویر جغد را در اطراف این ساختمان تشخیص داد.


[تصویر: Dollar%20(18).jpg]

6- نباید از طراحی های تار عنکبوت مانند زمینه دلار به سادگی گذشت چراکه به طرز ماهرانه ای سمبل ها ونمادهای مورد احترام و تقدیس ماسونها و یهودیان را در آن خواهید یافت . به عنوان نمونه خرگوش نیم رخ که چشم چپش به سمت بیننده است دقیقا در روبروی تصویر پنهانی جغد برایتان به رنگ سفید مشخص گشته است.

(لوگوی p l a y b o y که از نشانه های غیر اخلاقی و سین کاف سیین است نیز از همین نماد گرفته شده است)

شایان ذکر است از دیدگاه سمبولیک برخی حیوانات مانند مار ، جغد ، خرگوش ، ققنوس(پرنده افسانه ای) و بز برای ماسونها و شیطان پرستان مقدس هستند اما از این میان جغد به سبب گردش سیصدو شصت درجه ای گردنش و نیز خرگوش به دلیل اینکه همیشه بیدار است نماد هوشیاری و تسلط گشته اند. که از دیدگاه ماسونها این خصیصه بسیار مهم می نماید و الگوی چشم جهان بین که در باره آن سخن خواهیم راند نیز گواهی بر این مدعاست.

از سوی دیگر نیز اگر دقت فرمایید با فرهنگ سازی جریان فراماسونری از طریق کارتونها ، داستانها و.. خرگوش نماد با هوشی ، جغد و بز نیز نماد حکمت و دانایی گشته اند .


[تصویر: Dollar%20%2819%29.jpg]


ب: نمادهی ماسونی در پشت 1 دلاری:

1 - مهر بزرگ امریکا:

قبل از تعطیلی مجلس آمریکا در تاریخ چهارم جولای 1776، کمیته ای انتخاب شده بود تا مهری برای این کشور تهیه نمایند. اعضای کمیته 5 نفر بودند که سه نفر از آنها شامل بنیامین فرانکلین، جان آدامز و توماس جفرسون می شد که پیش نویس بیانیه استقلال آمریکا را تهیه کردند.

ایشان افراد اولین کمیته به حساب می آمدند. قبل از آن که طرح مهر به تصویب نهایی برسد، دو کمیته دیگر و جمعا 14 نفر و به مدت 6 سال بر روی آن کار کردند. طرح نهایی که در تاریخ 13 ژوئن 1782 مورد تصویب مجلس قرار گرفت، توسط چارلز تامپسون با سمت منشی به مجلس ارایه شد. وی در این طرح پیشنهادات مشاوران و هنرمندان هر سه کمیته را لحاظ کرده بود. نکته جالب در این میان تعلق تقریبا تمامی افراد این کمیته ها به تشکیلات فراماسونری بود لذا بررسی به کار گیری نماد های گوناگون ماسونی در مهر رسمی ایالات متحده امریکا که به سبب تعدد ، باید آنرا مهر ماسونی امریکا دانست. از اهمیت ویژه ای برخوردار است .


[تصویر: Oghab.jpg]


اگر اندکی دقت فرمایید عقاب که نماد پرنده زئوس خدای یونان باستان است در پنجه راست خود شاخه زیتونی شامل 13 برگ و 13 میوه نگه داشته ، و در پنجه دیگر 13 تیر .

دم عقاب دارای 9 پر است از سویی دیگر هر بال این عقاب 33 پر دارد که قبلا راجع به این اعداد توضیح داده شد.

در منقار عقاب نواری قرار دارد که بر روی آن به زبان لاتین نوشته شده (E PLURIBUS UNUM) که به معنی "وحدت از کثرت" است (اشاره به ایالات متحده) اما نکته جالب تعداد حروف این جمله بوده که شامل13 حرف است .

بر روی سر عقاب 13 ستاره قرار گرفته که در مجموع یک ستاره شش پر(ستاره داوود) را تشکیل میدهد.که نشان از تعلق امریکای 227 سال پیش به یهودیان و مارانوس ها دارد .

بر سینه عقاب سپری قرار دارد که بر روی آن 13 خط قرمز و سفید (پرچم امریکا) نقش بسته گفتنی است رنگ قرمز و سفید رنگ دو ستون معروف ماسونها یعنی بواز و جاکین بوده است .(5)

البته در دلار به جهت سیاه سفید بودن، این رنگها مشخص نیست . و دیگر اینکه دلیل مذکور علت و تفکر پشت پرده طراحی پرچم امریکا نیز محسوب می شود.

در مهر بزرگ صورت عقاب به سمت پنجه ای است که شاخه زیتون(به عبارتی شاخه درخت غار) را نگاه داشته است. صورت عقاب در مهر ریاست جمهوری در جهت مخالف یعنی به طرف پنجه ای بود که تیرها را نگاه می داشت تا این که در سال 1945 "هری ترومن" سی و سومین رییس جمهور امریکا دستور طراحی مجدد آن را به سمت شاخه زیتون صادر کرد.(6)

در واقع ترومن پس از حمله وحشیانه اتمی به ژاپن و به شهر هیروشیما و ناکازاکی در نزدیکی مدار 33 درجه زمین !!! و معرفی کشورش به عنوان ابر قدرت جهان این دستور را داد تا با گرداندن سر عقاب از سمت تیر ها (نماد جنگ)به سمت شاخه زیتون (نماد صلح) چهره کریه و خون خوار امریکا را اندکی تطهیر کند و در لفافه آغاز نظم نوین جهانی را اعلام نماید.شایان ذکر است سال 1945 سال طلاییی ماسونها بود و آنها خود را از پیش برای آن مهیا کرده بودند چراکه اگر سال استقلال امریکا 1776 را از این سال(1945) کسر کنیم عدد حاصل یعنی 169 حاصلضرب 13 در خودش می شود (13*13 =169).

2 - در سمت راست مهر ماسونی دلار و نیز در منتها الیه سمت چپ دلار (داخل بیضی های قرمز) 13 میوه قرار گرفته است .

3- در وسط دلار عبارت (IN GOD WE TRUST) به معنی ما به خدا اعتقاد داریم (داخل بیضی آبی رنگ) نوشته شده است که ممکن است ما را قدری سردر گم و دچار پارادوکس گرداند ولی در حقیقت این عبارت برای اولین بار در سال 1957 و در اوج کشمکش های جنگ سرد با شوروی بر روی دلار نقش بست چراکه شوروی عملا کمونیسم و بی دینی را ترویج می نمود و آمریکا برای جلب نظر کشور های مسیحی و عموما دین مدار دست به این اقدام زد.(7)

جالب اینجاست به محض پایان یافتن جنگ سرد طرحی برای حذف این عبارت از پشت دلار به کنگره رفت که به جهت فشار افکار عمومی تصویب نشد و لی ماسونها که در نهان هیچ گونه سنخیتی بین خود و خدا نمی دیدند ، در یک اقدام شیطنت آمیز در ماه مارس سال 2007 با حذف این عبارت ( IN GOD WE TRUST) از سکه های یک دلاری یادبود جرج واشنگتن ، اندکی از افکار شوم و دین ستیزانه خود را آشکار نمودند که در نهایت مجبور به عذر خواهی از مردم آمریکا شدند .

سوای تمامی دلایل مذکور چه دلیلی دارد که یک کشور بر روی اسکناس خود عبارت ما به خدا اعتقاد داریم را قرار دهد مگر دیگر کشور ها که چنین کاری نکرده اند به خدا اعتقاد ندارند! در واقع می بایست این اقدام سردمداران امریکایی را نوعی وانمود سازی دانست. شبیه فرد دروغ گویی که تکه کلامش "من از دروغ بدم می آید" است.

[تصویر:
277.jpg]


4- مهر اعظم ایالات متحده امریکا :

این مهر به شکل کنونی آن در زمان رزولت بر روی دلار قرار گرفت شما می توانید آنرا درسمت چپ دلار مشاهده فرمایید همانگونه که مستحضر هستید تصویر هرمی نامانوس به چشم می خورد که نماد هرم خئوپوس مقبره فرعون و نشان عالی انجمن های فراماسونری است.

این هرم از 13 ردیف سنگ چین تشکیل شده است و در مجموع 72 خشت دارد که اشاره دارد به 72 نیرو یا نام خدای کابالیستها.(8) که البته کاربرد آن در موارد دیگری نیز دیده شده است مانند تعداد نفر های عضو در حلقه " صاحب دلان" (9)

بر روی این هرم به لاتین عبارت 13 حرفی " ANNUIT COEPTIS " به معنی خدا همیشه یاور ماست ، نقش بسته است که به گونه ای دیگر همان عبارت " IN GOD WE TRUST " است .

البته عده ای از زبان شناسان غربی آنرا "announcing conception"به معنی "آشکار کردن رشد مخفی" معنی نموده اند چراکه conception"" در زبان انگلیسی " لقاح‌ تخم‌ وشروع‌ رشد جنين‌ " معنی می دهد که مفهوما به معنای آشکار کردن فعالیتهای شبکه مخفی فراماسونری در نظم نوین جهانی است.

در زیر این هرم عبارت " NOVUS ORDO SECLORUM " به زبان لاتین نوشته شده است.

که به معنای"NEW WORLD ORDER" یعنی "نظم نوین جهانی " یا "حکم جدید برای جهان" است که شما بارها آنرا در سخنرانی های سردمداران امریکا علی الخصوص بوش پدر و پسر و اوباما شنیده اید.(10)

برخی نیز این عبارت لاتین را "new order of the secular" به معنی "نظم جدید سکولاریسم " معنی نموده اند.

مجموع برگها و میوه های موجود در پشت دلار 72 عدداست که همانگونه که توضیح داده شد نشان از نفوذ کابالیستهای یهودی در امریکاست.

پشت هرم بیابانی لم یزرع قرار دارد و جلوی آن گیاهانی روییده است . منظور از بیابان آشوب در اروپا و جنگ های متوالی است که ماسونهای آمریکا به امید تاسیس حکومت جهانی ِ ماسونی – یهودی خویش.خود را از آن بیرون کشیده و اولین کشور ماسونی جهان را تاسیس نمودند.

شاید برایتان تعجب آور باشد که چرا این هرم شکلی نامانوس داشته و راس آن جدا ودر وسط آن چشمی نورانی قرار دارد. این چشم نماد "RA" از خدایان مصر باستان است که در پاگانیسم یونانی چشم لوسیفر یا همان چشم شیطان است ، یونانیان آنرا ستاره صبح (11) می دانستند و همواره آن را به صورت درخشان ترسیم می نمودند.

با اینکه شاید اندکی از موضوع اصلی فاصله بگیریم ولیکن ذکر حدیثی از امیر المومنین در پاسخ به شخصی که از وی در مورد دجال پرسیده است را مفید میدانم. ایشان در پاسخ به این شخص می فرمایند: عينه اليمنى ممسوحه والأخرى في جبهته تضيء كانها كوكب الصبح (چشم راست ندارد و چشم چپش در وسط پیشانی اش قرار گرفته نور می دهد گویا ستاره صبح است) . (12)

راستش انسان از این همه شباهت به شگفت می آید چراکه اگر تصویر را زوم کنید از شکل ابرو و گوشه چشم روی هرم متوجه خواهید شد که این چشم ، چشم چپ است و از سوی دیگر نورانی بودن آن و نیز اینکه لوسیفر را در اسطوره شناسی یونانی ستاره صبح می دانند انسان را حیرت زده می کند.

چشم لوسیفر بر همه جهان نظارت داشته و هنگامی که نظم نوین جهانی به ثمر برسد (تخرییب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان و حکومت علنی ماسونی - یهودی برجهان) قسمت فوقانی هرم به بدنه آن خواهد چسبید. اگر اندکی دقت فرمایید متوجه الگوی استفاده از چشم چپ در این مورد نیز خواهید شد (13)

در واقع گروه فرانکلین میخواستند که مهر منعکس کننده مشیت الهی باشد و در این راستا بلاتکلیفی اسباط اسرائیلی را به نمایش بگذارد. یعنی تا روزی که دوباره یهودیان به معبد سلیمان باز نگردند این هرم نا تمام خواهد ماند.

[تصویر: Dollar%20%2812%29.jpg]


در قاعده هرم عبارتی (اعداد) یونانی "MDCCLXXVI" نقش بسته که از نظر ارزش عددی (جمع حروف به صورت ابجد) همانگونه که در تصویر می بینید برابر با 1776 سال استقلال امریکاست . اما اگر این حروف را بر روی اهرام ثلاثه مصر باستان در نظر بگیرید جمع قاعده این اهرام همانگونه که در تصویر محاسبه شده است برابر با 666 می شود که عدد لوسیفر یا همان شیطان است.

البته ماسونها بارها تلاش کردند تا با دلایل واهی این وابستگی شدید خود به کابالای یهود و مصر باستان را مخفی نگه دارند برای نمونه جوزف کمبل ،اسطوره شناس معروف ، می گوید:

هنگامی که در سطوح پایین هرم قرار دارید،می توانید این سو یا آن سو باشید.اما هنگامی که به راس می رسید همه نقاط به یکدیگر می رسند و اینجاست که چشم خداوند(!!!) گشوده میشود.

عبارت"ANNUIT COEPTIS" عقیده فرانکلین بود که یک نفر به تنهایی نمی تواند کاری انجام دهد اما چند نفر با کمک خدا قادر به انجام هر کاری هستند.(14)

اکنون قضاوت با شما ست آیا این نمادها و نوشته های عجیب این معنا را می دهد؟ آیا برای بیان اینکه به کمک خدا نیاز داریم باید چشم چپی را در حالت جدا و درخشان بر روی هرم خئوپوس قرار دهیم ؟ !!!! و...

اگر هرم گیزا یا خئوپوس را در درون یک ستاره شش پر(ستاره داوود) قرار دهیم نتیجه شگفت آور خواهد بود به گونه ای که حروفی که در منتهی الیه گوشه های ستاره قرار می گیرند(مطابق تصویر) واژه "MASON" را می سازند.

5- استفاده از تکنیک ORIGAMI :

اریگامی تکنیکی است که در آن با تا زدن و یا برش کاغذ بتوان شکلهای گوناگونی درست کرد. در طراحی دلار به طرز هنرمندانه و ماهرانه ای از این تکنیک بهره برده اند که البته در طراحی اسکناسهای دیگر دلار نیز از آن استفاده شده است.ولی در خود اسکناس 1 دلاری موارد متعددی وجود دارد که برای نمونه یک مورد آن همانگونه که در تصویر مشاهده می فرمایید توضیح داده می شود.

[تصویر: Dolar4.jpg]

اگر عدد 1 در گوشه دلار را از وسط به صورت عمودی تا بزنید شکل شماره 1 حاصل می گردد با تکرار این شکل به صورت تقارنی شکل شماره دو به دست می آید از به هم چسباندن این دو شکل و پاک کردن فضای اطراف آن در نهایت شکل 4 که سر مار است حاصل می شود . گفتنی است این مورد یکی از موارد استفاده از خطوط تار عنکبوتی زمینه دلار است و طراحان دلار موارد متعدد دیگری را نیز نهان نموده اند.

همان طور که قبلا نیز گفته شد مار حیوان مورد علاقه ماسونها و شیطان پرستان است . تا جایی که آن به عنوان حیوان خانگی خود استفاده می نمایند. (15)

اما نکته جالب و مهم اینجاست که بعد از این تکنیک اریگامی بر روی سر مار عبارت"OMO" حاصل می شود که بنا به عقیده شیطان پرستان اولین واژه هستی است که شیطان آن را به انسان آموخت. هم اکنون نیز در جلسات ورد خوانی و آیین پرستش " RITUAL" شیطان این واژه مکررا مورد استفاده قرار میگیرد.

همانگونه که عرض نمودم از تکنیک اریگامی در طراحی دلار های جدید بیشتر استفاده شده است اما با توجه به طولانی شدن این مقاله از بیان موارد دیگر اجتناب نموده و تنها یکی از شواهد دسیسه فراماسونها در طراحی حادثه یاز ده سپتامبر را بیان می نمایم .

[تصویر: Dolar.jpg]


قبلا نیز بیان شد که 9 و 11 از اعداد مقدس ماسونهاست لذا نباید تعجب کرد اگر حادثه برخورد دو هواپیما با برج های دو قلوی تجارت جهانی در روز یازده از ماه نهم اتفاق بیافتاد , و سپس 911 روز بعد از آن ، حادثه بمب گزاری در مادرید به وقوع بپیوندد . طراحان این اتفاقات از سالها پیش و بر مبنای پیشگویی های نوستراداموس کابالیست آن را طراحی نمودند تا به زور هم که شده است پیشگویی اعقاب خود را به تحقق برسانند.

لذا برج های دوقلوی تجارت جهانی که برمبنای الگوی دو ستون معبد سلیمان " بواز "و "جاکین" ساخته شده بود گیت و دروازه ورود ماسونها به نظم نوین جهانی گشت و به بهانه این دو برج به دو کشور مسلمان حمله شد .

در ساختگی بودن حادثه یازده سپتامبر هیچ شکی نیست و دلایل و مدارک مستدل و مستند غیر قابل کتمانی وجود دارد که تبیین آنها در این مقاله و در این مجال نمی گنجد اما با توجه به موضوع مورد بحثمان یعنی نشانه های ماسونی دلار، استفاده از تکنیک اریگامی نتایج باور نکردنی را بر ملا می سازد.


[تصویر: Dollar%20%2816%29.jpg]

اگر مطابق شکل اسکناسهای 5 ،50،20،10 و100 دلاری را مطابق الگو(تقریبا شبیه موشک) تا بزنید نخست (شماره یک) در 5 دلاری دو برج سالم را مشاهده می کنید.

در 10 دلاری (شماره 2) نوک برج ها آتش می گیرد، در 20 دلاری (شماره 3) آتش گسترش بیشتری پیدا کرده و پایین تر آمده و نهایتا در 50 دلاری (شماره 4) هردو برج فرو می ریزند و در اسکناس صد دلاری (شماره 5) فقط دود حاصل از سوختن آنها ست که دیده می شود.

آنچه در این جستار بیان گشت صرفا دلایلی کلی از ارتباط دستگاه بنیانگذاران و حکومت گردانان ایالات متحده با عقاید الحادی ، کفر آمیز و شیطانی را بیان می دارد ، صد البته تبیین جزجز فعالیتها و دسیسهای آنها مثنوی صد من خواهد شد و حتی آنچه در باره دلار بیان گشت اندکی از ماجرا بود. نویسنده تحقیقات بیشتر در این زمینه را به شما خوانندگان عزیز و گرامی محول می گرداند. ان شا الله در آینده به گوشه های دیگری از دسیسه چینی های این جریان اشاره خواهد گشت.



علی اکبر رائفی پور PORSMAN@YAHOO.COM این ایمیل آدرس توسط Spambot ها محافظت شده، برای مشاهده آن باید جاوا اسکریپت را فعال کنید

پینوشت:

http://www.iranianshistoryonthisday.com/farsi.asp (1)

(2) عدد13برخلاف عموم تمدن ها و ادیان جهان عدد مقدس و خوش یمن یهودیان و ماسونهاست

(3) برادری نوشته استفن نایت/ نشر شباویز/ترجمه فیروزه خلعتبری / بهمن ماه 1368/ صفحه 68

(4) همان / صفحه 69

(5) رنگ های آبی ، سفید ،قرمز و ارغوانی از رنگهای کابالیستها است.

(6) http://www.iranianshistoryonthisday.com/farsi.asp

(7) http://www.answers.com/topic/in-god-we-trust

(8) http://www.theallseeingeye.tv/The_American_Dollar.html‎

(9) رجوع کنید به مقاله عبدلله شهبازی با عنوان " دماوند و فرقه‌های رازآميز "

(10) LIFE IS NOW (زندگی همینی است که هم اکنون در آن به سر می بری ) یکی از مهمترین شعارهای مشهور در امریکاست اما نکته جالب واژه NOW است که در واقع به صورت اختصاری بیان گر NEW ORDER WORLD است. لذا باید آنرا اینگونه ترجمه نمود "زندگی نظم نوین جهانی یا سکولاریته است"

(11) واژه لاتين «لوسيفر»، به معني «ستاره صبحگاهي»، نام ديگري است براي ستاره زهره (ونوس). در پاگانيسم رومي، لوسيفر «ژوپيتر» نام داشت و خداي خدايان بود. «ژوپيتر» در يونان باستان «زئوس» ناميده مي‌شد. «زئوس» نيز به معني «نوراني» و «درخشان» است. طبق باور شيطان‌پرستان، سرانجام «لوسيفر» با «ماشييح» (مسيح) به تعامل و مصالحه خواهند رسيد و «مسيح» زمين و زمينيان را در سهم «لوسيفر» قرار خواهد داد. و در عوض آسمان از آن وی و یارانش خواهد بود !!!

(12) مکیال المکارم.ج1.ص246

(13) رجوع کنید به مقاله ای از نویسنده با عنوان"اسطوره های ماسونی مصر باستان"


(14) ماربه دلایل گوناگونی برای ماسونها و شیطان پرستان مقدس است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:

الف: ابلیس برای آنکه بتواند آدم و حوا را وسوسه کند خود را به شکل مار در آورد ، به پای طاووس پیچید و داخل بهشت شد.

ب: در اسطوره شناسی مصر باستان مار نماد پادشاهی و استیلا است . و این مار آپپ است که در دنیای زیرین با خدای خورشید می جنگد لذا ماهیتی شیطانی دارد.برای مطلعه بیشتر در این زمینه منبع (13) مراجعه فرمایید.

ج: مار به دلیل پوست اندازی نماد تناسخ در تمدن های کفر آلود است.

د: شیطان پرستان اعتقاد دارند که شیاطین هنگامی که تجسم می یابند بیشتر به شکل مار هستند.در روایات آمده است شخصی نزد حضرت رضا علیه السلام آمد و از ایشان درباره لقب سید الساجدین سوال کرد. حضرت رضا علیه السلام فرمودند: روزی جدم حضرت سجادعلیه السلام مشغول نماز بودند. ناگهان از گوشه ای مار عظیم الجثه ای به سمت حضرت آمد و انگشتان پای ایشان را نیش زد. امام سجاد علیه السلام برافروخته شد و مشخص بود که بسیار متألم شده اند، اما تغییری در اذکار وحالت امام علیه السلام مشاهده نشد. مار بسیار حضرت را آزار داد آنگاه به حال اولیه خودباز گشت، که همان شیطان بود. کنار حضرت ایستاد و گفت: حقیقتاً که تو سرورعبادت کنندگان هستی..

 

سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 12:19 ::  نويسنده : حميد احمدي

بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم
(تخصصی)

در طول تاریخ علوم سرّی غرب اغلب به نام بافومت اسرارآمیز استناد می‌شود . علیرغم آنکه اکنون بافومت نام شناخته شده‌ای در قرن بیستم است ،‌ می‌توان اشاراتی از بافومت را در اسنادی قدیمی مربوط به قرن یازدهم یافت . امروزه ، این نماد با هر چیزی مربوط به علوم سرّی ، آیین جادوگری ، سحر ، شیطان‌پرستی و علم غیب درآمیخته است . بافومت معمولاً در فرهنگ عامه برای نشان دادن هر چیز رمز گونه‌ای استفاده می‌شود.

معروف‌ترین تصویر از بافومت را می‌توان در کتاب “Dogme et Rituel de la Haunte Magie” نوشته «الیفاس لوی» یافت ، کتابی که در سال ۱۸۹۷ نوشته شده و یک منبع کامل و متعارف در خصوص علوم سرّی امروز محسوب می‌شود . این موجود نمایانگر چیست؟ مفهوم  نمادهائی که او را احاطه کرده اند چیست؟ و چرا اینقدر در علوم سرّی حائز اهمیت است؟ برای پاسخ به این سوالات می‌بایست اول به خاستگاه آن بنگریم . ابتدا به تاریخچه بافومت و چند نمونه از ارجاعات به بافومت در فرهنگ عامه نگاهی می‌اندازیم.

ریشه نام بافومت

نظریه‌های بسیاری در خصوص ریشه‌های نام بافومت وجود دارند . متداول‌ترین تعریف ادعا می‌کند این نام تحریف نام «محمد» در زبان فرانسة قدیمی (که به زبان لاتین اینگونه نوشته می‌شود Mahomet )است. در دوران جنگ‌های صلیبی ، شوالیه‌های معبد برای مدتی طولانی‌تر در کشورهای خاورمیانه ماندند و در آنجا با عرفان و تصوف عربی آشنا شدند . این ارتباط با تمدن‌های شرقی اصول علوم سرّی غرب شامل فلسفة عرفان، کیمیاگری، کابالا و علوم ماورایی را برا‌ی آنها به ارمغان آورد . قرابت شوالیه‌ها با مسلمانان کلیسا را بر آن داشت تا آنها را به جرم پرستش بتی به نام بافومت محکوم کنند ، بنابراین ارتباطی منطقی میان Baphomet و Mahomet وجود دارد . با این وجود نظریات دیگری نیز در این خصوص ارائه شده است.

الیفاس لوی یک جوینده علوم سرّی در فرانسه (یکی از عالمان علوم سرّی فرانسوی) که تصویر مشهور بافومت را نقاشی کرده ، عقیده دارد نام بافومت از رمزگزاری کابالایی مشتق شده است:

“نام Baphomet ، که بر اساس رمزگزاری کابالایی باید از جهت مخالف خوانده شود (از راست به چپ) متشکل از سه بخش اختصاری است: Tem ، ohp ، AB . Templi Ominium Hominum Pacts abbas ، که بدین معنی است : مؤسس معبد صلح تمام انسانها”.

ضمناً آرکون دارال ، مؤسس و آموزگار مکتب صوفی و جادوگری استدلال می‌کند که بافومت از لغت عربی «ابوفهیمه» به معنی «پدر فهم» گرفته شده است .

دکتر «هوگ اسکونفیلد» نیز که اثر او در مورد «کتیبه های بحرالمیت» معروف است ، نظریه‌ جالب‌تری را ارائه می‌دهد . اسکونفیلد که نوعی حروف رمزی یهودی به نام “Atbash”‌ را که در ترجمه برخی از کتیبه های بحرالمیت استفاده می‌شد مورد مطالعه قرار داده بود ، ادعا می‌کند وقتی رمزگزاری را در مورد بافومت انجام می‌دهیم ، به لغت یونانی “Sophia”‌ می‌ رسیم که به معنی «دانش» و نیز مترادف لغت «الهه» است!

ریشه‌های احتمالی تصویر بافومت

به نظر می‌رسد تصویر کنونی بافومت از چندین منبع باستانی ریشه می‌گیرد ، اما بیش از همه به خدایان مکاتب الحادی مربوط می شود . بافومت به تمامی خدایان در سراسر کره زمین، از جمله مصر، اروپای شمالی و هند شباهت دارد . در حقیقت بسیاری از افسانه های تمدن‌های باستانی دربرگیرنده نوعی خدای شاخدار هستند . در تئوری جونگی  (مربوط به نظریات و عقاید یک روانکاو سؤیسی به نام «کارل گوستاو جونگ») بافومت تاکید بر تجسم الگوی کهن خدای شاخدار است چون مفهوم خدای شاخدار عموماً در روان افراد وجود دارد . آیا سرنونس، بن، هاتور، شیطان (که در مسیحیت به آن اشاره شده است) و بافومت دارای ریشه ای مشترک هستند؟ بعضی از ویژگی ‌های آنان به طور چشمگیری با یکدیگر مشابهت دارد .

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

خدای وابسته به نژاد سلت ،‌ سرنونس معمولاً با شاخ گوزن بر سر نشان داده می‌شود که مانند تصویر بافومت «چهار زانو» نشسته است. اگر چه تاریخچه این خدا رازآلود باقی مانده است، اما معمولاً گفته می‌شود او  خدای حاصلخیزی و طبیعت بوده است.

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

در بریتانیا، تجسم دیگری از سرنونس وجود دارد که هرن (Herne) نامیده می‌شود . خدای شاخدار عریانی که ویژگی نیمه انسان – نیمه حیوان بودن بافومت را به همراه تأکید بیشتر بر آلت تناسلی مذکر او داراست.

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

پن یک خدای مهم در یونان باستان به شمار می آمد . خدای طبیعت معمولاً با شاخ‌هایی بر سر و نیم تنه پایین بز نشان داده می‌شد . پن مانند سرنونس آلت تناسلی مذکر را بسیار گرامی می‌دارد. خصیصه‌های حیوانی تجسم انگیزه‌های شهوانی و تولید مثل مرد است.

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

پاپ سیلوستر دوم و شیطان (۱۴۹۰). در مسیحیت، شیطان تشابه زیادی به خدایان مکاتب الحادی که در بالا ذکر شد دارد ، زیرا آنان منشا الهام بخش برای این تصاویر هستند . ویژگی‌هایی که توسط این خدایان مجسم شده است ،‌ نمادی است از آنچه کلیسا شیطان می‌خواند.

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

کارت شیطان از سری کارت‌های تاروت شهر مارسی (قرن پانزدهم). تصویر شیطان در این کارت به همراه بال‌ها،‌ شاخ‌ها، سینه‌ ی عریان و علامت دست بدون شک در تجسم لوی از بافومت بسیار تأثیرگذار بوده است.

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

Robin Good – Fellow روح خبیث (یا همان جن) یک پری افسانه‌ای است که گفته می‌شود تجسم شخصیت ارواح زمینی است . او که دارای خصایص بافومت و دیگر خدایان است در اینجا و در روی جلد یک کتاب مربوط به سال ۱۶۲۹ به همراه ساحران نشان داده شده است.

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

نقاشی گویا (Goya) در سال ۱۸۲۱ با عنوان «خدای بزرگ نیمه انسان – نیمه بز» یا «ساحران سبت». این نقاشی اجتماع ساحران را دور شیطان نیمه انسان – نیمه بز به تصویر کشیده است.

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

تصویری شبیه به بافومت در «کلیسای جامع نوتردام در پاریس» ، که توسط شوالیه‌های معبد ساخته شد.

 .

بافومت ، اثر لوی

بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق
تر بشناسیم (تخصصی)

تصویر نمایش داده شده از بافومت توسط لوی در کتاب او Dogmes st Rituels de la Haunte Magie  (اصول و مراسم جادوی بزرگ) به نمای بصری «رسمی» از بافومت تبدیل شد . در سال ۱۸۶۱،‌ این جوینده علوم سری فرانسوی در کتاب خود تصویری را آورد که بعنوان مشهورترین تصویر از بافومت شناخته شد : یک بز بالدار انسان نما با سینه ای عریان و مشعلی بر روی سر میان دو شاخ او . این موجود تشابهات فراوانی به خدایانی دارد که پیشتر ذکر شدند . همچنین این تصویر  حاوی نمادهای رمز آلود دیگری نیز هست که به مفاهیم سرّی پنهان در بافومت مربوط می شود.

لوی در پیش گفتار کتاب خود می‌گوید:

“تصویر بزی که در ابتدای کتاب رسم شده است بر پیشانی خود یک ستاره پنج پر دارد که رو به بالا است و نماد روشنی است، دستان او علامت علم غیب را نشان می‌دهد وضعیت استقرار دستان او از نمادهای علوم هرمسی و ماورائی الهام گرفته شده است.  که یکی رو به بالا به ماه سفید Chesed و دیگری رو به پایین به ماه سیاه Geburah اشاره می‌کند. این علامت نشان هماهنگی کامل میان عدالت و رحمت است. یکی از بازوهای او مذکر و دیگری مؤنث است، مانند کنراد دو جنسی، ما می‌بایست ویژگی‌های او را با بز خود یکی کنیم چون آنها در اصل یکی هستند. مشعل بینش و آگاهی که در میان شاخ‌های او می‌درخشد، نور جادویی توازن جهانی است، و تجسم روحی که فراتر از جسم مادی قرار دارد. شعله‌ای که علاوه بر وابستگی به جسم بر فراز آن می‌درخشد. سر زشت حیوان حس ترس شدید گناهکار را متبادر می کند.که اساساً عامل گناه مسئول آن است و باید منحصرا سزای عملش را ببیند. زیرا روح به دلیل ماهیت خود حسی ندارد و  تنها زمانی که صورت مادی پیدا کند رنج می‌کشد. عصایی که به نوعی اندام تناسلی اوست نماد زندگی جاویدان، بدنی که با پولک پوشیده شده نماد آب، نیم‌ دایرة بالای سر او نماد جو (اتمسفر) و پرهای رو به بالا نماد سبکی و لطافت است. انسانیت به واسطه سینه ی عریان و بازوهای دو جنسی این ابوالهول علوم سرّی نشان داده می‌شود”.

نکته : برای مطالعه در مورد ارتباط حالت قرارگیری دستهای بافومت و ستاره ی شش پر به مقاله ی “ستاره ی داود ، نحس یا مقدس؟” مراجعه کنید .

در نقاشی لوی ، بافومت تجسمی ست از اوج فرآیند کیمیاگیی – متحد شدن نیروهای مخالف برای پدید آوردن «نور بصیرت و آگاهی» – که اساس جادوگری و در نهایت روشنگری است.

نگاهی دقیق‌تر به جزئیات این موضوع را آشکار می‌سازد که هر نماد بطور اجتناب ناپذیری با ضد خود به تعادل رسیده است .  خود بافومت یک موجود دو جنسیتی است که ویژگی‌های هر دو جنس مؤنث و مذکر را دارا است‌ : عصایی که نمایانگر اندام تناسلی مردانه است و سینه ی  مونث . مفهوم دو جنسی بودن در فلسفة علوم سرّی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است ، چرا که به اعتقاد آیینهای الحادی نشانگر مرحله ی نهایی مسیریست که به «یکی شدن با خدا» می انجامد.

اندام تناسلی بافومت در اصل «عصای چاووش هرمس» است عصایی که از دو مار در هم تنیده تشکیل شده است. این نماد باستانی برای قرن‌ها نمایانگر علوم سری بوده است . عصای چاووش به گونه‌ای مبهم نماد فعالیت چاکراها (هفت مرکز انرژی در بدن بر اساس پزشکی سنتی هندی و یوگا) از ابتدای ستون فقرات تا غده صنوبری با استفاده از قدرت مارپیچ (بنابراین، مارگونه) یا بصیرت روحانی است.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

عصای چاووش به عنوان نماد فعالیت چاکرا.

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

عصای چاوش امروزه به عنوان نماد پزشکی شهرت دارد .

.

نکته : قسمت بالایی عصای چاووش شباهت زیادی به نماد خورشید بالدار دارد . برای مطالعه ی بیشتر در زمینه ی نماد خورشید بالدار به مقاله ی “راز دو نماد پرکاربرد در جوامع مخفی” مراجعه کنید!

 این به واقع علمی است که تنها در خدمت کسانی قرار می‌گیرد که این فلسفه و دین را پذیرفته و درک می‌کنند؛ و فرآیند آن تنها برای «اساتیدی» که حاکمیت اراده و اختیار را در دست گرفته‌اند، و بنابراین پادشاهان جهان مقدماتی لقب گرفته‌اند قابل استفاده است : زیرا عامل اصلی عملکرد خورشید همان نیرویی است که در نماد هرمس بر میز زمرّد بیان شد؛ این قدرت جادویی عالمگیر است؛ قدرت معنوی، آتشین و بر انگیزاننده؛ این همان od، بر طبق زبان عبری و نور بصیرت روحانی بر طبق دیگر زبانهاست.

از این رو بافومت نمادی از اکسیر کیمیایی است که در آن نیروهای مجزا و مخالف در تعادل و توازن با یکدیگر در آمیخته‌اند تا بصیرت روحانی حاصل شود. این فرایند کیمیاگری در تصویر ارائه شده توسط لوی با عبارتهای “Solve = نرم” و ”Coagula = سخت”بر روی بازوهای بافومت به تصویر کشیده شده است. گرچه این دو فرآیند نتایج متفاوتی را در بر می‌گیرند اما  ذوب کردن(تبدیل جامد به مایع) و منجمد کردن(تبدیل مایع به جامد) دو مرحله متفاوت در کیمیاگری محسوب می‌شوند که با هدف تبدیل سنگ به طلا، یا در معنای نمادین ، تبدیل انسان خاطی و کافر به انسان روشنیده است . این دو مرحله در روی بازو به جای تأکید بر ماهیت متفاوت خود به جهات متفاوت اشاره می‌کنند.

دستان بافومت «علامت علوم سری» را نشان می‌دهند که یک نمایش عینی از اصل متعارف کیمیاگری «همانقدر که رو به بالا، رو به پایین» است . این حکم تمامی اصول و اهداف علوم سری را خلاصه می‌کنند که در آنها عالم صغیر (بشر) همانند عالم کبیر (دنیا) است. پس درک یکی به معنای درک دیگری است. این اصل تناظر از لوح زمرّد هرمس ترسگیسوس نشات می گیرد که در آن آمده است:

“آنچه در پایین است با آنچه در بالاست همخوانی دارد و آنچه در بالاست با آنچه در پایین است در توافق است برای نائل شدن به معجزه وحدت”.

سلطه این نیروی زندگی، زندگی بصیرانه ،‌ همان چیزی است که جویندگان علوم سری امروز آنرا «جادوگری» می‌خوانند.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

کارت جادوگری تاروت که اصل متعارف علوم سری «همانقدر که رو به بالا، رو به پایین» را نشان می ‌دهد.

“روش جادوگری – خواه سفید یا سیاه – به توانایی استاد برای کنترل نیروی زندگی دنیوی وابسته است – همان نیرویی که لوی نماینده جادوی بزرگ یا بصیرت روحانی می‌نامد . با دستکاری این جوهر سیّال پدیده‌های فلسفه ماوراء الطبیعه به وجود می‌آید . بز دو جنسه معروف مندس (Mendes) موجودی مرکّب است که نمایانگر این بصیرت روحانی است. این همان بافومت، خدایگان اسرارآمیز پیروانآیین جادوگری یعنی شوالیه‌های معبد است که احتمالاً آن را به واسطه اعراب به دست آوردند”.

هر یک از دستان بافومت به دو ماه در جهت مخالف اشاره می‌کند که لوی آنها را chesed وGeburah  می‌نامد دو مفهوم متفاوت که از کابالا گرفته شده است . در درخت زندگی کابالاها، سفیروت (Sefirot)، Ghesed با «محبّت در حق دیگران» همراه است ،‌ در حالی که Geburah خودداری از میل شخصی برای ارزانی داشتن نیکی به دیگران هنگامی که شخص دریافت کنندة آن بی‌ارزش باشد یا احتمال سوء استفاده از آن نیکی وجود داشته باشد.» این دو مفهوم برخلاف یکدیگرند و مانند هر چیز دیگری در زندگی می ‌بایست تعادل و توافق میان آنها برقرار باشد.

شاخص ترین ویژگی بافومت مسلماً سر بز اوست . این سر هیولا مانند نمایانگر طبیعت حیوانی و گناهکار ،تمایلات خودخواهانه و غرایز پست انسان است . برخلاف ذات معنوی انسان (که بواسطی «نور الهی» در بالای سر نشان داده شده است) این جنبه حیوانی بخش مهم و ضروری ذات دو گانه بشر است که از آن رو جنبه‌های حیوانی و روحانی می‌بایست  از طریق هماهنگی با یکدیگر به وحدت برسند.

می‌توان اینگونه استدلال نمود که هیبت سراسر بی‌تناسب او کسانی را که از مفهوم پنهانی این نماد آگاهی ندارند از خود می‌راند.

در جوامع مخفی

گرچه تصویر لوی از بافومت در سال ۱۸۶۱ مشهورترین است ، اما نام این بت بیش از هزار سال در جوامع مخفی و محافل پنهانی شنیده شده است . اولین اشاره به بافومت به عنوان بخشی از آیین سرّی به دورة شوالیه‌های معبد مربوط می‌شود.

شوالیه‌های معبد

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

تصویر بافومت در حالی که سرپرستی یک آیین معبد را بر عهده دارد اثر لئوتاکسیل.

.

 محققان علوم سری اهمیت بسیار بافومت در آداب و مراسم شوالیه‌های معبد را می‌پذیرند . اولین بار نام بافومت در سال ۱۰۹۸ در نامه‌ای که توسط یک جنگجوی صلیبی «آنسلم از ریبمونت» نوشته شده بود به میان آمد . در این نامه آمده است:

 ”پس از طلوع روز بعد، آنها با صدای بلند بافومت را می‌خواندند در حالیکه ما به آرامی در قلب خود خدا را می‌خواندیم؛ سپس ما حمله کردیم و همه آنها را به بیرون از دروازةه شهر راندیم”.

در طول محاکمه شوالیه‌های معبد در سال ۱۳۰۷ و هنگام شکنجه و بازجویی از آن به دستور پادشاه فیلیپ چهارم فرانسه،‌ نام بافومت چندین بار ذکر شد . علیرغم آنکه بعضی از شوالیه‌های معبد به کلی وجود آن را رد نمودند ، دیگر شوالیه‌ها آن را به عنوان موجودی چند سر، یک گربه یا یک سر با سه صورت توصیف می‌کردند.

گرچه کتاب‌های پرفروش اغلب هرگونه ارتباط میان شوالیه‌های معبد و بافومت را رد و ادعا می‌کنند این ساخته ذهن کلیسا برای ترسناک نشان دادن آنهاست ، تقریباً تمام نویسندگان صاحب نام در زمینه علوم سری (کسانی که کتاب‌هایه را برای تازه واردان می‌نوشتند) به آن ارتباط اقرار می‌کنند. در حقیقت، این بت لقب « بافومت شوالیه‌های معبد» لقب گرفته بود.

“آیا واقعاً شوالیه‌های معبد بافومت را می‌پرستیدند؟ اساساً این رابطه نیرومند و مرموز چه بود که دولت و کلیسا را بر آن داشت تا آن را مخفیانه از بین ببرند؟ به این آسانی قضاوت نکنید؛ آنها جنایت بزرگی را مرتکب شده‌اند؛ آنهامخفیگاه دیرین شاگردان این مکتب را به کسانی که به آن اعتقاد ندارند نشان دادند. آنها دوباره جمع شده و میوه درخت دانش را تقسیم نموده‌اند تا بتوانند اربابان جهان شوند. حکمه که بر علیه آنها صادر شد بسیار سخت‌تر و قدیمی‌تر از محکمه پادشاه یا پاپ است. خداوند خود در کتاب پیدایش (تورات) می‌گوید:

«روزی که تو میوه آن درخت را بخوری خواهی مرد.»

بله، به اعتقاد محکم ما،‌ اربابان بزرگ شوالیه‌های معبد بافومت را می ‌پرستید، و از تازه واردان می‌خواستند او را بپرستند و بله، این در گذشته وجود داشته و ممکن است هنوز نیز اتفاق بیافتد، محافلی که به ریاست این موجود برگزار می‌شود در حالی که او بر تختی نشسته و مشعلی روشن در میان شاخ‌هایش قرار گرفته است.

اما پرستندگان این نماد، آن گونه که ما باور داریم، آن را نماد شیطان نمی‌دانند: بر عکس، آنها او را «پن، خدای مکاتب مدرن فلسفه، خدای مکتب سحرآمیز اسکندریه و پیروان فلسفة مرموز افلاطون، خدای لامارتین و ویکتور کازین، خدای اسپینوزا و افلاطون، خدای مکاتب عرفانی قدیم می‌نامند؛ مسیحی که مخالف مقام کشیشی است.

صفت آخری که به بز جادوی سیاه نسبت داده می‌شود دانشجویان ادیان کهن را که با دوره‌های نمادگرایی و خط ‌مشی (روش) دگرگونی‌های متفاوت خواه در هند، مصر یا یهودیه به تعجب وا نمی‌دارد.

 .

فراماسونری

کمی پس از انتشار تصویر لوی ، نویسنده و روزنامه نگار فرانسوی «لئو تاکسیل» با انتشار مجموعه‌ای از جزوات و کتب٬ فراماسونری را به ایجاد لژهایی برای پرستش شیطان متهم کرد. در رأس آن اتهامات بافومت قرار داشت که شی مورد پرستش ماسونها بود.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

کتاب «اسرار فرماسونری» فراماسون‌ها را به شیطان پرستی و پرستش بافومت متهم کرد. این اثر تاکسیل خشم کاتولیک‌ها را برانگیخت. بر روی جلد این کتاب تصویری از یک مراسم ماسونی به ریاست بافومت نمایش داده شده است که او در آن مورد پرستش قرار گرفته است.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

تصویر ضد ماسونی اثر روزنامه نگار آبل کلارین دلاریو، ۱۸۹۴ .

در سال ۱۸۹۷ ، لئو تاکسیل پس از ایجاد جنبشی به دلیل افشاگری های خود در خصوص فراماسونری  فرانسوی در یک کنفرانس خبری اعلام نمود که بسیاری از افشاگری‌های او فریبی بیش نبوده است. از آن پس این مجموعه‌ اتفاقات به «حقه لئو تاکسیل» معروف شد. با این وجود، بعضی این احتمال را منطقی می‌دانند که اعتراف تاکسیل ناگزیر به دلیل فرو نشاندن مناقشات بر علیه فراماسونری بوده است.

علت هر چه هست محتمل‌ترین ارتباط میان فراماسونری و بافومت به واسطه نمادگرایی است که در آن این بت تبدیل به تمثیلی برای مفاهیم عمیق رمزی می ‌شود.

نویسنده ماسونی «آلبرت پایک» معتقد است که بافومت مورد پرستش نیست، بلکه نمادی است که مفهوم آن تنها برای رده‌های بالای ماسونها آشکار است.

“بی معنی است که بخواهیم باور کنیم انسان‌های روشنفکر بت هیولا مانندی به نام بافومت، یاشخصی به نام  Mahomet را بعنوان پیامبریا خدا ٬به رسمیت بشناسند. نمادگرایی آنان قرنها پیش ایجاد شد تا آنچه را که آشکارا بیان کردن آن خطرناک بود بپوشاند که البته دیگران آن را به اشتباه برداشت کردند و دشمنانشان آنها را مشرک خواندند. گوسالة طلایی که هارون (در واقع سامری) برای بنی اسرائیل ساخت گوساله‌ای نر با لایه‌ای از برنز نبود اما کاروبیم دچار سؤ تفاهم شد. نماد عدّه‌ای خردمند همیشه بتی است برای جمعی که جاهلند. آنچه که مسئولان عالیرتبه به واقع باور داشتند و آموختند تنها با اشاره‌هایی برای اساتید در درجات بالای فراماسونری و نیز نمادهایی نشان داده شده است که فقط برای اساتید قابل فهم هستند”.

با همه ی این ادعا ها نمیتوان قدس حرف G را برای ماسونها نادیده گرفت! ماسونها خود مدعی هستند این حرف در واقع حرف اول کلمه ی خداست (god) و نه بز (Goat) . اما برای وجود تصویر ستاره ی پنچ پر معکوس حاوی تصویر سر بافومت در اکثر لژها چه جوابی دارند؟

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

حرف G در مرکز اصلی ترین نماد فراماسونری!

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

تصویری از داخل یک لژ ماسونی در ایالات متحده . تصویر حرف G و ستاره ی پنج پر معکوس کاملاً مشهود است!

 .

آلیستر کراولی

«آلیستر کراولی» یک جوینده علوم سری حدوداً شش ماه پس از مرگ الیفاس لوی به دنیا آمد و معتقد بود روح لوی در جسم او حلول کرده است. تا اندازه‌ای به همین دلیل او در انجمن مخفی OTO که خود به شهرت رساند،‌ به نام « بافومت» معروف شد.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

تصویر امضا شده کراولی به عنوان بافومت.

این توضیح کراولی از ریشه شناسی نام « بافومت» در کتاب او با نام «اعترافات آلستر کراولی» نوشته شده در سال ۱۹۲۹ آمده است:

“من به مدت شش سال این نام را به عنوان شعار در انجمن OTO برگزیدم و همیشه تلاش کردم راه مناسبی برای نوشتن آن بیابم . می‌دانستم که می‌بایست هشت حرف داشته باشد و تشابهات و تناسبات عددی و ادبی آن نیز باید به گونه‌ای باشد که بتواند مفهومی را که پژوهشگران در مورد آن دریافته بودند برساند و مشکلاتی را که باستان شناسان از رفع آنها در مانده بودند حل نماید … یک نظریه در مورد این نام این است که آن نمایانگر کلمات ؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟ به معنی غسل تعمید عقل و خرد است؛ دیگر آن که، بافومت تحریفی است از عنوان «پدر میترا». نیازی نیست که بگوییم پسوند “R” این نظریه را تقویت می‌کند. من کلمه را آنگونه که جادوگران بیان می‌کنند جمع نمودم و به عدد ۷۲۹ رسیدم. این عدد در هیچ یک از آثار کابالیستی من وجود نداشت و بنابراین برایم بی‌معنی بود. با این وجود این عدد توان سوم عدد ۹ بود. کلمة ؟؟؟؟ ، عنوان اسرارآمیزی که مسیح به پیتر در مقام بنیان کلیسا اعطا نمود، دارای همین ارزش است. تاکنون جادو قابلیت‌های مهمی را از خود نشان داده است! او مشکل ریشه شناسی را حل نمود و مشخص نمود چرا شوالیه‌های معبد این نام را برای بت خود برگزیدند. بافومت همان «پدر میترا»، سنگ مکعبی بود که در گوشه معبد قرار داشت”.

بافومت یک چهره مهّم در «تلما» (Thelema) ، سیستم پیچیده‌ای که او در اوایل قرن بیستم بنیان نمود. کراولی در یکی از برجسته‌ترین آثار خود “Magic, Liber ABA” ، کتاب چهارم، بافومت را یک خدای دوجنسی می‌نامد:

“شیطان وجود ندارد . این یک نام دروغین است که برادران سیاه پوستمان برای ایجاد «اتحاد» در تفرق گنگ و جاهلانه خود ساخته‌اند. شیطانی که دارای یگانگی باشد می‌تواند خدا باشد …«شیطان» بطور تاریخی خدای هر کسی است هرچند که خود شخص دوست نداشته باشد…. این مار،‌ «ابلیس»،‌ دشمن انسان نیست، اما اوست که خدایان را درمیان ما به وجود آورد و به خیر و شر آگاه است؛ او ما را به «شناخت خود» دعوت کرد و آغاز آنرا آموخت. او «شیطان» کتاب توث و تمثیل او بافومت است،موجودی دو جنسی که تعبیری از مفهوم رمزآلود  رسیدن به کمال را ارائه می کند … پس او زندگی و عشق است. ترجمه ی این نماد به زبان عبری (عین)ayin است ،‌  به معنای چشم، چرا که او نور است و تصویر دایره البروج او «جدی» است،‌ بز جهنده‌ای که نشانه آزادی است”.

“Ecclesia Gnostica Catholica”  بخش کلیسایی (O.T.O (Ordo Templi Orientis  در محافل روحانی خود می‌خوانند : «و من به مار و شیر، راز رازها، بافومت اعتقاد دارم.» بافومت وحدت آشفتگی و سردرگمی،‌ انرژی مؤنث و مذکر، اندام تناسلی مرد و رحم زن است.

 .

کلیسای شیطان

اگر چه کلیسای شیطان «آنتون لاوی» اساساً یک انجمن مخفی نیست ، اما همچنان یک مجموعه ی راز آلود برجسته باقی مانده است . این سازمان که در سال ۱۹۶۶ تأسیس شد «مهر بافومت» را به عنوان نشان رسمی خود برگزید.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

مهر بافومت، نماد رسمی کلیسای شیطان،‌ بز مندس در یک ستارة پنج پر وارونه است. این مهر احتمالاً به شدت تحت تأثیر تصویر «کلید جادوی سیاه»‌ بوده است.

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

تصاویری از  La Clef de al Magie Noire = کلید جادوی سیاه

به عقیده آنتون لاوی، شوالیه‌های معبد بافومت را به عنوان نمادی از شیطان می‌پرستیدند. بافومت حضور پررنگی در مناسک کلیسای شیطان دارد، چرا که این نماد در بالای محراب (قربانگاه) قرار دارد.

در انجیل شیطانی (شیطان پرستی)، لاوی نماد بافومت را اینگونه توصیف می‌کند:

“نماد بافومت را شوالیه‌های معبد برای پرستش شیطان استفاده می‌کردند، در طول قرن‌ها، این نماد نام‌های متعددی به خود گرفته است. در میان آنها می‌توان به «بز مندس»، «بز هزار جوان»، «بز سیاه»، «بز یهودا» و شاید مناسب‌ترین آنها «بزقربانی» اشاره نمود.

بافومت نمایانگر قدرت تاریکی است که با باروری زایشی بز در آمیخته است. ستاره پنج پر در نوع «اصیل» خود تصویر مردی را در پنج گوشه ستاره احاطه کرده است – سه گوشه در بالا و دو گوشه در پایین – که نشان دهنده ماهیت روحانی انسان است. در شیطان پرستی این ستاره برای اینکه بتواند سر بز را در خود جای دهد وارونه نشان داده می‌شود – شاخ‌های بز که نماد دوگانگی یا ثنویت است، به علامت دعوت به مبارزه رو به بالاست؛ سه گوشه وارونه دیگر، سه گانگی (تثلیث) را انکار می‌کند. اعداد عبری در اطراف این نماد که ریشه در اصول جادوگری کابالا دارد کلمه “Leviathan” ، به معنی مار بزرگ آبهای عمیق یا همان شیطان است. این اعداد در پنج گوشه ستاره وارونه قرار دارند.”

در فرهنگ عامه

ارجاعات به بافومت بیشتر به دلیل تأثیر آلیستر کراولی و آنتون لاوی بر فرهنگ عامه در سراسر فرهنگ عامه وجود دارد. در بعضی از موارد،‌ مانند گروه‌های هوی متال، اشارات نسبتاً واضح‌تر و ابهام آورترند – این گروه‌ها به هیچ وجه تأثیرپذیری از مکاتب علوم سری را بر تصورات خود پنهان نمی ‌کنند و در واقع در بیشتر مواقع این تاثیر پذیری را نوعی افتخار میپندارند . تعدادی از آنها از این قرارند :

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

گروه موسیقی دت متال با نام کرگدن – جلد Zos kia Cultus

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

گروه موسیقی دت متال با نام قتل دالیای سیاه – جلد آلبوم مناسک

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

مریلن منسون – جلد آلبوم «سوپر استار ضد مسیح»

.

 در روند اصلی فرهنگ سازی (“بصورت سازمان یافته”) اشارات بسیار مبهم و مخفی ‌تر هستند. اشارات برای مخاطبان جوان وجود دارند . اما بسیاری آنها را نمی‌فهمند و تشخیص نمی‌دهند . اینها چند نمونه‌اند:

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

 صحنه‌ای از یک بازی آنلاین معروف به نام “Ragnarok”‌

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

 جلد آلبوم « بافومت» اثر کیچی.

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

 بافومت در پوستر ” نمایشگاه و جشنواره بازی های رایانه ای تهران ” .

.

بافومت را
دقیق تر بشناسیم (تخصصی) بافومت را دقیق تر بشناسیم (تخصصی)

تطابق جز به جز این بز با بافومت!

 .

بسیاری دیگر از این ارجاعات پنهانی را فقط کسانی که «چشم تیزبین» دارند می‌بینند.

.

نتیجه

بافومت خلق مرکب نمادگرایی ادراک کیمیا از طریق اتحاد نیروهای مخالف است. جویندگان علوم سری معتقدند با دستیابی به نیروی زندگی می ‌توان جادو و آگاهی حقیقی معنوی را تولید نمود. تصویر بافومت، اثر الیفاس لوی در برگیرنده چندین نماد بود که به کوندالینی (Kundalini) – قدرت مارپیچ – اشاره می ‌کند ، قدرتی که در نهایت به فعال نمودن غده صنوبری که به «چشم سوم» نیز معروف است، منجر می‌شود. بنابراین از دیدگاه علوم سرّی، بافومت نماد این فرآیند مخفی است.

با این وجود، در طول زمان این نماد بر چیزی بسیار بیشتر از مفهوم مخفی صرف خود دلالت داشته است. بافومت به واسطه مجادلات بسیار و با توجه به نوع دیدگاه به نماد خیر و شر در علوم سرّی مبدل شده است.

در واقع هدف نهائی نماد «بز قربانی» نماد جادوگری ، جادوی سیاه و شیطان پرستی است. شاید حقیقت هیولا مانند و بی‌تناسب بودن این نماد به نزدیک ساختن آن به مرتبه ای از بدی و رسوائی که از هیچ صدمه ای به ادیان سازمان یافته فروگذار  نباشد٬ کمک کرده و در عین حال مخالفان این ادیان  را بسوی خود جذب کند.

پس از قرن‌ها مخفی کاری٬ نیرنگ٬ شعار و تبلیغات و اطلاعات نادرست در دو سوی این طیف آیا می‌توانیم بدرستی سوال اصلی را که این مقاله مطرح می‌کند پاسخ دهیم : « بافومت کیست؟» آیا نماد شیطان است یا خود دارای حقیقتی معنوی است؟ نماد خیر است یا شر؟ پاسخ در خود این نماد نهفته است: هر دو!

در افسانة‌ مصری ، توت هرمس قدرت میانجیگری میان خیر و شر را داشت تا هیچ یک از این دو بر دیگری غلبه نکن د. بافومت حصول این تکلیف کیهانی را در یک مقیاس بسیار کوچکتر در خود داراست. زمانی که تعادل کامل در سطح شخصی حاصل شود، یک تازه وارد به علوم سرّی می‌تواند یک دست را رو به آسمان و دیگری را رو به زمین برگرداند و این اصل متعارف کیمیایی را که در طول هزاران سال تکرار شده است، اعلام نماید : «همانقدر که رو به بالا، رو به پایین».

سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 12:17 ::  نويسنده : حميد احمدي

چکیده

جریان رویدادها در ۴۰۰ سال بدین صورت است. در اواخر دوران قرون وسطی خاندان های شیطانی مختلفی به جنوب غربی آلمان مهاجرت کردند. در جنوب غربی آلمان جادوهای مربوط به دیانا انجام میشد و این امر زنگ خطری برای عوامل مختلف کلیسای کاتولیک روم بود. خانواده آستور مدیریت محل های ملاقات جادوگران را در منطقه هایدلبرگ بر عهده داشتند. جادوگری تقریبا در سرتاسر جنوب غربی آلمان گسترش می یافت. بررسی اسناد قدیمی مربوط به سال های ۱۵۰۰ تا ۱۶۵۰ نشان می دهد که جادوگری در سرتاسر این منطقه انجام می شده است. خاندان آستور مقام, ثروت و قدرتی که متناسب با جایگاه انها در اواخر سال ۱۷۰۰ و مدیریت مخفی آنها باشد نداشتند. در آلمان, انگلستان و فرانسه هیچ راهی برای صعود از نردبان اجتماعی نبود, با این حال در آمریکا برای آنان فرصت هایی وجود داشت. خانواده استور دو نفراز پسرهای خود را یکی به انگلستان و دیگری را به آمریکا فرستادند تا راه را برای جان جیکوب آستور باز کنند. سپس جان جیکوب, باهوش ترین پسر خود که از بیش از همه به او امیدوار بودند را به آمریکا فرستادند.

هنگامیکه خانواده آستور در آمریکا بودند به طبقه ممتاز شیطانی که مقر آن در انگلستان بود کمک کردند تا کنترل خود را بر آمریکا حفظ کنند. چون خانواده آستور از آلمان آمده بودند و همچنین چون شیطان پرستی به صورت مخفیانه انجام میشد, دیگران نمیتوانستند زیاد به کمک های جان جیکوب آستور به جنبش های طرفدارنخبگان انگلستان شک کنند.

پس از آنکه خاندان آستور در آمریکا به طبقه اشرافیت رسیدند به انگلستان مهاجرت کردند. در آنجا به دلیل موقعیت اجتماعی عالی که در آمریکا داشتند, هیچکس به بخشیدن نشان های نجابت به آنان از جانب ملکه انگلستان شک نکرد. در تمام طول این مدت, افراد مرتبط با ایلومناتی فرصت هایی را در اختیار خانواده آستور قرار میدادند. در اینجا لازم است به این نکته اشاره شود که بین گروه های زیر روابطی وجود داشته است:

اعضای خاندان سلطنتی انگلستان, شیطان پرستی در انگلستان, فراماسونری در انگلستان, جادوگری در آلمان و اشرافیت سیاه ایتالیا ( با توجه به آزادی که اینجانب به عنوان نویسنده این مقاله دارم, میخواهم بحث را با ارائه مثال هایی از این روابط ادامه دهم. گرچه این بحث در ظاهر به طور مستقیم به خاندان آستور مربوط نمیشود, اما در حقیقت به آنها ارتباط دارد).

تصور کنید فردی چشم انداز وسیع رویدادهای اتفاق افتاده در جهان مخفی را بررسی می کند, آنگاه ستاره دنباله داری را می بیند که به سرعت از آن چشم انداز عبور می کند. اگر بخواهد تاریخچه حقیقی آن ستاره دنباله دار را بدست بیاورد باید اثر حرکت آن را در طول آن چشم انداز دنبال کند. با این وجود کتب تاریخی از روی عمد اهمیت بسیاری از گروه ها و بازیگرانی را که در امتداد مسیر حرکت این ستاره دنباله دار قرار دارند را پنهان کرده اند.

گروه های خاص

فرقه شوالیه های کلاه خود یک جامعه مخفی ایلومناتی به سرکردگی سر فرانسیس بیکن بود. به منظور پنهان کردن مراسم و تشریفات ماسونی آن, سر فرانسیس بیکن نمایشنامه ای با عنوان ” فرقه شوالیه های کلاه خود” نوشت. این نمایش در سوم ژانویه سال ۱۵۹۴ اجرا شد و سپس در دسامبر ۱۵۹۴ به مدت ۱۲ روز دوباره به اجرا در آمد. در دسامبر ۱۵۹۴, نجیب زادگان انگلیسی که افکارشان به گونه ای شیطانی روشن شده بود با یکدیگر ملاقات کردند و یک “نمایش” اجرا کردند. با اجرای مراسم آشناییشان به صورت یک نمایش, آنان می توانستند خیلی خوب آن را پنهان کنند. سر فرانسیس بیکن در این نمایش شاه و “شاهزاده ارغوانی” بود. به چندین نفر گردنبند شوالیه گی کلاه خود اهدا شد, سپس سوگند یاد کردند و مجموعه وظایف آنان توسط ۶ مشاور عالی رتبه به روشی بسیار شبیه به آنچه امروزه پیروان شیطانی انجام میدهند به آنان محول شد. ممکن است برای خوانندگان این سوال ایجاد شود که این مباحث چه ارتباطی با خاندان آستور دارد. در واقع این فقط نگاهی اجمالی به پیش زمینه وقایعی استS.R.I.A.که به طور مخفی در اروپا اتفاق می افتاد.

ملکه انگلستان سر فرانسیس بیکن را که در آن زمان مرد جوان حدودا ۲۰ ساله ای بود به قاره اروپا فرستاد. سر فرانسیس بیکن به فرانسه سفر کرد و در مکان هایی مثل لوور, سن کلو, بلوآ, پاریس و پواتیه به گردش پرداخت. وی همچنین به آلمان, ایتالیا و اسپانیا سفر کرد. او ازدربارهای سلطنتی مختلفی همچون دربار مارگریت دووالوا دیدن کرد. مارگریت همسر شاه هنری ناوار بود. مادر او کاترین دو مدیچی شریر بود.

سر فرانسیس بیکن از جوامع مخفی بسیاری نیز دیدن کرد. در دربار مارگریت, او مدتی را با انجمن برادری “هفت شخص نامدار” گذراند که یک گروه متشکل از ۷ روشنفکر بود.

مطابق نظر آلفرد داد, بهترین زندگی نامه نویس سر فرانسیس بیکن( آلفرد تمام مدت زندگی اش را صرف مطالعه درباره فرانسیس بیکن کرد) فرانسیس بیکن هنگامی که در قاره اروپا بود به جوامع مخفی سری بسیاری وارد شد. او جادوی کابالائی, عرفان مصری, عرفان عربی و رسوم اشتین متزین آلمانی را فرا گرفت. ( داد, آلفرد, زندگینامه فرانسیس بیکن, لندن, …..)

با ارائه این اطلاعات قصد داشتیم تصویری از چگونگی ارتباط دنیای مخفی در اروپا با بخش های مختلف آن ارائه دهیم و نشان دهیم که خانواده های سلطنتی بسیاری جزو شاخه های این دنیای مخفی بوده اند.

باشگاه جوانان بی پروا: یک فرقه شیطانی مخفی بود که با فراماسونری اولیه ارتباط داشت. زمانی که ارتباط بین شیطان پرستان باشگاه جوانان بی پروا و نخبگان فراماسونری آشکار شد, فراماسونری و نخبگان اقدامات بنیادینی انجام دادند. ابتدا فراماسونری علنا اعلام کرد که هیچ ارتباطی با باشگاه جوانان بی پروا ندارد. سپس دولت باشگاه جوانان بی پروا را به طور علنی منحل کرد( به دستور افرادی که به باشگاه مرتبط بودند) بعدها باشگاه دوباره بی سر و صدا بازگشایی شد.

فلیپ, نخستین دوک وارتون(۱۶۹۸-۱۷۳۱) که دومین فرد از اشراف بود که توانست استاد بزرگ فراماسونری انگلستان گردد (استاد بزرگ لژ بزرگ) مدیر باشگاه جوانان بی پروا بود. او همچنین عضوی از مجلس اعیان بود. در سال ۱۷۲۶ انگلستان را ترک کرد و اساسا نزد ماسون ها شهرت بدی پیدا کرد و از وی فاصله گرفتند. جرج لی, کنت لیچفیلد نیز یکی دیگر از ماسون های برجسته بود که عضوی از باشگاه جوانان بی پروا بود. فرانکلین که از جهات مختلف سردسته فراماسون های آمریکا محسوب می شد و نیز رهبر چلیپای گلگون و تعدادی دیگر از گروه های مخفی سری بود هم از اعضای باشگاه جوانان بی پروا بود. در کتابی که تحت عنوان” به زیرکی مار باش” نوشته ام اشاره ای به شیطان پرستی فرانکلین نشده است, اما این فرد یکی از شیطان پرستان با اهمیت است که عضو فرقه ی جستجو بود. فرقه جستجو گروهی است که عهده دار برنامه هایی برای برپایی نظم نوین جهانی شیطان می باشد.

به خاطر بیاورید که جان جیکوب آستور شدیدا درگیر فراماسونری شده بود, تعدادی از دوستان صمیمی او مانند دویت کلینتون که فرماندار نیویورک بود و ژنرال جان ای آرمسترانگ نیز با فراماسونری در ارتباط بودند. کنت ساندویچ, بنجامین فرانکلین و سر فرانسیس داشوود که از مدیران باشگاه جوانان بی پروا و همچنین رئیس اداره پست انگلستان بودند نیز همگی فراماسون بودند. مقام آنها به عنوان رئیس اداره پست به آنان اجازه دسترسی کامل به مرسولات پستی و جاسوسی در ارتباطات قرن هجدهم را می داد. فردی که پس از داشوود به ریاست اداره پست رسید و پس از آن عضوی از پارلمان انگلستان گردید, یک ماسون به نام جان وایلکس بود. جان وایلکس در سال ۱۷۶۶ به این مقام منصوب شد (در سال ۱۷۷۴ شهردار لندن بود). وی سپس یکی از اعضای اصلی باشگاه جوانان بی پروا که یکی از دوستانش به نام ویلیز هیل بود را به منظور کمک رساندن در خدمات پستی به آنجا آورد.

رئیس بعدی اداره پست فردی شدیدا فاسد یعنی کنت شهر ساندویچ بود که تا سال ۱۷۷۱ در این منصب باقی ماند. بنجامین فرانکلین تابستان سال های ۱۷۷۲, ۱۷۷۳ و ۱۷۷۴ را در املاک داشوود واقع در ویکومب غربی گذراند. غارهایی که پایین دست املاک داشوود در ویکومب غربی واقع شده بودند محل اجرای آیین های جنسی شیطانی بودند که بنجامین فرانکلین نیز در آنها شرکت می کرد.

Ordo saturnus: (فرقه زحل)

یک فرقه شیطانی مخفی قدیمی در آلمان است. در خبرنامه های اخیر تلاش کرده ام مردم را با معنای زحل آشنا کنم. زحل به معنی شیطان است. با دانستن این معنی می توانیم مفهوم سخن جان جیکوب آستور چهارم را در کتابش با عنوان ” سفری به جهان های دیگر” را بفهمیم که می گوید: ” روح پرهیزگاران رخت بربسته در زحل پیدا شد, که در آن با زمینه ای از موسیقی عجیب, قلب های تپنده, مغزهای روشن و مراکز فعالیت معنوی, حرکت می کردند و می لرزیدند”. (توضیح: جان جیکوب آستور چهارم به داشتن شهوت جنسی سیر نشدنی برای لمس کردن زنان مشهور است)

یکی از افرادی که لازم است در زمینه این فرقه راجع به او اطلاعات کسب کرد والنتین جئون نام دارد که مشاور جان جیکوب آستور در والدروف آلمان بوده است. به احتمال زیاد جئون با تشکیلاتی مانند (فرقه زحل) در ارتباط بوده است.

جان جیکوب آستور آلمان را به مقصد انگلستان و آمریکا ترک می کند

جان جیکوب آستور وارد انگلستان شد و احتمالا برادرش جرج او را به خوبی با سازمان جاسوسی انگلستان اشنا کرد. در هر صورت او با سازمان جاسوسی انگلستان که همواره ارتباط نزدیکی با فراماسونری و طبقه ممتاز دارد مرتبط بود. او مدتی با خانواده بکهاوس که خانواده ای اشرافی بود معاشرت داشت. چگونه ممکن است که چنین جوان به ظاهر تهیدستی به این آسانی در جایگاه اجتماعی خانواده بکهاوس پذیرفته شود؟ زندگینامه نویسان معاصر هیچ توضیحی راجع به این موضوع نداده اند.

پس از ۴ سال برادرش جرج اورا به آمریکا فرستاد تا در آنجا نماینده کمپانی موسیقی جرج باشد. هنگامیکه در سال ۱۷۸۴ در سن ۲۰ سالگی وارد آمریکا شد, برادرش هنری با وی ملاقات کرد و او را با دنیای مخفی در شهر نیویورک آشنا کرد.

شرکت توماس بکهاوس جایگاه برجسته ای در تجارت پرسود پوست خز داشت. جان جیکوب آستور می خواست تجارت خز را تحت کنترل خود در آورد. در اینجا باید به این نکته توجه کرد که در کمیته ۳۰۰ نخبگان که یک گروه قانون گذاری در ایلومناتی است این تصمیم گرفته شد که جان جیکوب آستور می تواند وارد تجارت خز و مواد مخدر افیونی شود.

شرکت دوپ(مواد مخدر) نشان می دهد که خانواده آستور نخستین خانواده آمریکایی بود که وارد تجارت تریاک شد و این تجارت یکی از امتیاز های ویژه ی آنها بود که اکثر تجارت های دیگر در آمریکا حتی نمی توانستند برای رقابت با آن تلاش کنند. اما چرا؟ شرکت دوپ پاسخی به این پرسش نمی دهد, اما اینجانب می دانم که دلیلش این است که که کمیته ۳۰۰ در اینباره تصمیم گیری می کرد, نه اقتصاد آزاد. در آن زمان سود حاصل از تجارت خز ۱۰۰۰% بود. می توان گفت که امتیاز تجارت خز مانند یک دیگ طلا بود که کمیته ۳۰۰ به آستور بخشید. و دلیل چنین اتفاقی می تواند تنها این باشد که خاندان آستور از قبل در والدورف عضوی از یکی از دودمان های اصلی شیطانی بودند. ( امروزه اعضای ایلومناتی خانواده آستور از اعتبار و نفوذ خود برای کمک به ایلومناتی در تجارت مواد مخدر استفاده می کنند). ویلیام بکهاوس, نماینده آمریکایی خاندان بکهاوس در لندن و هنری برادر جان جیکوب, دو نفر از مرتبطین اصلی جان جیکوب در آمریکا بودند. دیری نگذشت که جان جیکوب با هر نوع فردی که با دنیای مخفی در نیویورک در ارتباط بود ملاقات کرد. جان جیکوب با سارا تاد ازدواج کرد. کریستینا باربارا نامادری جان جیکوب به این صورت توصیف شده است: ” نامادری بی رحم تمام عیار افسانه های جن و پری”. جان جیکوب “اصل نفع شخصی را تا حد یک فلسفه توسعه داد و ادعا می کرد که نسبت به افرادی که توان و قدرت کمتری از او دارند از یک برتری ذاتی برخوردار است, نوعی حق خدادادی برای استثمار جهان و ساکنان آن برای کسب منافع شخصی خودش. این مسئله تنها یک نوع مکتب انسان بیزاری (مکتب کلبیون) نبود, بلکه اعتقادی حقیقی بود مبنی بر اینکه او یکی از افراد برگزیده ای بود که زندگی تنها به خاطر آسودگی و پیشرفت او ترتیب داده شده بود…اینگونه انسان ها افراد تاریخ سازی هستند, اما از دیدگاه انسانی باعث انحراف آن هستند, چرا که در دنیای آنها و قوانینی که آنرا اداره می کند هیچ جایگاهی برای اخلاقیات وجود ندارد.” (سینکلیر دیوید, خاندان استور و اوقات آنها, صفحه ۵۹)

” آستور فراماسونری را به طور جدی دنبال می کرد….درجات (فرماندار دویت) کلینتون به سرعتی غیر عادی ترفیع می یافت, اما مهاجر آلمانی(جان جیکوب) نیز که بعضی اوقات به شیوه ای مبهم و در لفافه سخن می گفت فاصله زیادی از کلینتون نداشت. سرانجام استور از کلینتون سبقت گرفت.” (ترل,تجارت خز آستور, صفحه ۸۴).

جرج کلینتون, عموی دویت کلینتون, که در زمان ریاست جمهوری جفرسون نائب رئیس وی بود نیز یکی از اعضای لژ هلند شماره ۸ آنها بود. آرچیبالد راسل از خاندان راسل و همچنین دو عضو از خانواده ی ممتاز لیوینگستون نیز در آن زمان از اعضای این لژ بودند. خانواده لیوینگستون در آن زمان در کمیته ۳۰۰ فعالیت داشتند. در یکی از کتب مرجع ماسونی چنین اظهار شده است که فعالیت های لژ شماره ۸ هلند به زبان آلمانی اداره می گردید. در این صورت چرا اینهمه افرادی که مسلما زبان مادریشان انگلیسی بوده است در آنجا فعالیت داشته اند؟

در نشریه ۱/۱/۹۳ معاملات ملکی کثیف آستور و فعالیت او به عنوان مهره اصلی تجارت مواد مخدر مورد بحث و بررسی قرار گرفت. با این حال نقشه ی آستور برای ایجاد کشوری در سواحل غربی عملی نشد. توماس جفرسون, که به تازگی فهمیده ام عضوی از ایلومناتی بوده است, در این نقشه دست داشت. جفرسون چنین گفته است که:” امید دارم کشوری مستقل در سواحل اقیانوس آرام تاسیس کنم. کشوری که با پیوندهای خونی, زبانی و دوستی به ایالات متحده مرتبط باشد.” قرار بود ناحیه شمال غربی به کشوری مستقل تحت حاکمیت آستور تبدیل شود, اما این نقشه بنا به دلایل مختلف با شکست سختی روبرو شد. مطلب دیگری که در مقاله قبلی ذکر نشد این مساله است که جان جیکوب آستور چگونه توانست با استفاده از سیستم پیک خود و دوستان قدرتمندش از جنگ سال ۱۸۱۲ سود ببرد. آستور می دانست که جنگ ۱۸۱۲ در حال آغاز است و خود را آماده کرد تا از راه های مختلف از آن سود ببرد. ( جان ای آرمسترانگ۱۸۴۳-۱۷۵۸, برادر و دوست ماسون او, به عنوان وزیر جنگ آمریکا به انگلیسی ها برای پیروزی در جنگ کمک می کرد. بعدها یکی از نوادگان جان آرمسترانگ با خاندان آستور وصلت کرد)

خود آستور نیز هنگامیکه می توانست از کمک به انگلیسیها سود ببرد, به آنها کمک می کرد.

جفرسون و گالاتین که هردو عضو ایلومناتی بودند امتیازات دریانوردی ویژه ای به آستور دادندکه منافع زیادی را برای او در پی داشت. وقتی که جنگ علیه بریتانیای کبیر اعلام شد, آستور مامورانی را به استحکامات نظامی انگلستان در کانادا فرستاد و به آنان درباره جنگ اطلاع داد. این کار باعث شد انگلیسی ها پیش از آنکه یکانهای آمریکایی بفهمند, از جنگ آگاه شوند. در نتیجه انگلیسی ها توانستند استحکامات نظامی آمریکا در قسمت شمال را به تصرف خود در آورند و کنترل انگلستان را بر روی تجارت خز منطقه را تضمین کنند.تحت کنترل درآموردن بازار پوست خز برای آستور ضروری بود زیرا پس از آنکه پوست خز انگلستان تحریم شود, او با رقابت کمتری روبرو خواهد بود.

او از رئیس جمهور اجازه ویژه برای وارد کردن تمام پوست های خزی که مالک آنها بود به کشور دریافت کرد و پیش از جنگ از آنها در کانادا نگهداری می کرد. او از این اجازه به طور غیر قانونی استفاده کرد تا خزهای جدید را به تصرف خود در آورد. زمانی که جنگ به پایان رسید آستور قادر بود با استفاده از خز هایی که در اختیار داشت اشتیاق هر فردی را به آمدن به اروپا بر انگیزد وبه آسانی پول زیادی به جیب بزند. بعدها آستور با فرستادن اطلاعاتی به واشنگتن دی سی درباره شورشی در یکی از دژهای انگلستان این لکه ننگ را از دامان خود پاک کرد. با این اطلاعات ارتشآمریکا توانست از موقعیت ضعیف دشمن سوء استفاده کند و منطقه را به تصرف خود در آورد.

جان جیکوب آستور به تجارت اسلحه مشغول شد و جنگ افزارهای او حداقل در یکی از انقلاب های آمریکای لاتین مورد استفاده قرار گرفتند. این نکته را به خاطر داشته باشید که تمامی انقلاب های آمریکای لاتین در لژهای ماسونی برنامه ریزی شده بودند.

هنگامی که کارمندان جان جیکوب آستور وارد داد و ستد با مراکز تجاری پوست خز آستور می شدند, در قبال آن به آنها اعتبارات اسنادی پرداخته میشد. سپس آستور مامورانش را می فرستاد تا آنان را به قتل برسانند و بدین وسیله کارخانه خز آستور بتواند پول بیشتری جمع کند. آنان مسئولیت این کشتارها را به گردن هندی ها می انداختند.

زاخاری تیلور می گوید: ” اگر کارخانه خز آمریکا را به طور کلی در نظر بگیریم, به نتیجه می رسیم که آنان بزرگترین اراذلی هستند که جهان تا کنون به خود دیده است.”

ویلیام بکهاوس آستور

او پسر جان جیکوب آستور بود. ویلیام بکهاوس آستور به دلیل تبعیض طبقاتی که میان هزاران مستاجر خود در نیویورک قائل می شد بدنام و منفور بود. مستاجرین او که مخالف شرایط سخت و کثیف زندگی در ساختمان های متعلق به آستور بودند, بارها علیه وی شورش کردند اما آستور همواره شکایات آنان را نادیده می گرفت و شورش های آنها توسط پلیس سرکوب می شد. تنها نیمی از کودکان مستاجر او توانستند تا ۲۰ سالگی زنده بمانند. خاندان آستور ارتباط عمیقی با انجمن تامانی نیویورک داشتند. ویلیام بکهاوس آستور از مدیریت فاسد فرناندو وود,شهردار بدنام نیویرک, حمایت می کرد. در آن زمان دولت متشکل از مجموعه ای از مفسدین بود. هنگامیکه کارهای وود افشا شد, از دخالت آستور در آنها چشم پوشی شد. این نمونه ای دیگر از قدرت آستور است.

جان جیکوب سوم

او پسر ویلیام بکهاوس آستور بود. جان جیکوب سوم نیز درست به اندازه پدر و پدر بزرگش مغرور, بیرحم و فاسد بود. او ” کارگاه های عرق ریزی” (محل انجام کارهای بسیار سنگین و طاقت فرسا) را برای توده های فقیری که در املاک استیجاری او در نیویورک زندگی می کردند احداث کرد. وی همچنین از سیاستمداران فاسدی همچون “رئیس” تووید جنایتکار که مدیر شهر نیویورک بود حمایت می کرد. “حلقه ی تووید” میلیون ها دلار از نیویورک سرقت کردند. شهردار تووید و دار و دسته اش پیش از آنکه سرانجام دستگیر شوند و به زندان بروند, ۲۰۰ میلیون دلار هزینه روی دست شهر گذاشتند. اینبار هم قدرت جان جیکوب سوم باعث شد مطبوعات دخالت او در این جرائم را کاملا نادیده بگیرند, این در حالی بود که تووید به حبس ابد محکوم شد.

شاخه چنلر

اکثر اعضای خانواده آستور به انگلستان رفتند, اما شاخه ای از آستورها که آشکارا با شیطان پرستی و جهان مخفی در ارتباط است خانواده ی چنلر می باشد. خانواده چنلر به واسطه ” مادی” آستور وارد, با آستورها همخون هستند. پدر و مادر خانواده چنلر در همان سنین کودکی آنها درگذشتند و خانواده آستور راکبی استیت در نیویورک را به آنها بخشیدند تا یکی از دخترخاله ها آنها به نام مری مارشال بتواند فرزندان چنلر را بزرگ کند.

خانواده چنلر شاخه ای است که تمام نشانه های سلسله ی شیطانی را به وضوح دارد. زندگی در عمارت راکبی چنلرها بدون شک بدین صورت بوده است. خاندان چنلر در میان عموم مردم شناخته شده نیستند اما قسمتی از چشم انداز اجتماعی طبقه ممتاز بوده اند.

تئودور روزولت و سناتور هنری کابوت لاج (از اعضای خاندان ممتاز کابوت) دوستان صمیمی چنلرها بودند. خاندان چنلر شهرک رنوک رپیدز را در کارولینای شمالی احداث کردند. ( امیدوارم زمانی بتوانم ناحیه تفریحی در این منطقه که به عنوان”بازار گوشت” ایلومناتی است را به خوانندگان معرفی کنم. خانواده هایی همچون خانواده بیل کلینتون هر سال برای تعطیلات به آنجا می روند تا با سایر خانواده های نیمه مدیریتی که خدمتکاران ایلومناتی هستند معاشرت کنند. در آنجا “دیده بان” های ایلومناتی افرادی را که برای وظایف سیاسی و…مدنظر دارند تحت نظر گرفته و انتخاب می کنند).

در اینجا یتیمان آستور, یعنی خانواده چنلر که یکی از موضوعات مورد علاقه ما در این تحقیق هستند معرفی خواهند شد:

جان آرمسترانگ چنلر با یک رمان نویس عارف مسلک و معتاد به مورفین به نام امیلی ریوز ازدواج کرد. ” یک بار وقتی در تاریک روشن سحر بی هدف راه می رفتیم مشتاقانه از من پرسید: “به نظر تو اگر من یک فنجان پر از خون گرم و جوشان بنوشم می توانم یک پری واقعی ببینم؟” …بعدها در یک دوره زمانی نگران این مساله بود که شیطان برای همیشه از بهشت رانده شده است, او با چشمانی اشکبار دعا می کرد تا شیطان سرانجام مورد بخشش قرار گیرد و دوباره به سعادت الهی بازگردد.” (توماس,اخیرا, یتیمان آستور:غرور شیرها, صفحه ۷۶)

جان به تجربه های عرفانی که خودش آنرا “بودیسم محرمانه” می نامید می پرداخت. به دلیل وسواس او به انجام این تمرینات و نزاع شغلی با برادرانش, آنها او را به تیمارستان فرستادند. وی سرانجام از تیمارستان مرخص شد. حال این سوال پیش می آید که کل داستانی که منجر به حبس او شد چه بوده است. بودیسم محرمانه یا “قوای ذهنی ایکس( اکس فکالتی)” نوعی وضعیت خلسه بود که طی آن یک روح از طریق او صحبت می کرد یا به طور ناهشیار چیزی می نوشت. هنگامی که این روح به واسطه او فعالیت می کرد, رنگ چشمان وی تغییر می کرد.

مارگارت لیوینگستون چنلر به استفاده از حقوق راکبی ادامه داد. وی با خاندان آلدریچ که یکی از خاندان های دیگر ایلومناتی است وصلت کرد.آلدریچ ها اکنون مالک راکبی هستند.

ویلیام چنلر دوست تام فولی, رهبر منطقه تامانی از ناحیه ایرلندی-ایتالیایی در شرق سیتی هال بود. دوست دیگر او جک فولانزبی بود. پسرعمه جک فولانزبی, ویلیام رندولف هرست بود, وی یک ایلومناتی ۶ بود که وزارت بیلی گراهام را در سال های نخست از طریق سرمایه گذاری آغاز کرد.

خاندان هرست عضو ایلومناتی هستند. دان هرست بائور که یکی از نوادگان راثچایلد است نام خود را به دان هرت تغییر داده است.

امیلی رایوز,همسر وینتروپ چنلر, که پدرش ویلیام کبل رایوز بود, زیر نظر استاد توماس جفرسون به مطالعه حقوق پرداخت.

خویشاوندی با روزولت

خاندان روزولت با خاندان دلانو که یک خانواده اشرافی سیاه پوست اهل ونیز هستند نسبتی دارند که به قرن ها پیش بر میگردد. زندگی این خانواده همچنین با زندگی خانواده آستور در هم آمیخته شده. به عنوان مثال:

فرانکلین هوگز دلانو, وارث دارایی کلان از روغن نهنگ, با لاویا آستور, دختر ویلیام بکهاوس آستور اصلی ازدواج کرد.

جیمز روزولت روزولت با هلن استور, دختر کوچکتر ویلیام بکهاوس آستور ازدواج کرد.

جیمز روزولت که یک فراماسون بود با خواهرزن وینسنت آستور ازدواج کرد.

در آخر …

با نگاهی مجدد به زندگی خاندان آستور, دوران اولیه(کودکی) زندگی جان جیکوب آستور و رابطه او با شیطان پرستی را با جزئیات بیشتری مورد بررسی قرار دادیم.سپس نگاهی به زندگی پسر و نوه او که پس از مرگ جان جیکوب اداره خاندان آستور را به عهده داشتند انداختیم. ما با فرومایگی آنها و ارتباطشان با مفاسد و انحرافات بیشتر آشنا شدیم. سپس به بررسی این مساله پرداختیم که شیطان پرستی و جوامع مخفی چطور حتی قبل از آمدن جان جیکوب به امریکا در انگلستان وجود داشته اند. سه سازمان مخفی مهم در قرن های هفدهم و هیجدهم معرفی شدند. سپس به بررسی خاندان چنلر که شاخه ای از خاندان آستور و عضوی از شیطان پرستی هستند پرداختیم. همچنین به چگونگی ارتباط خاندان روزولت و دلانو با خاندان آستور نگاهی انداختیم…

مبانی عقیدتی:

پیروان کلیسای انجیلی آمریکا که پیروان آن حدود یک چهارم جمعیت آمریکا(۷۰ ملیون نفر) را شامل می شوند و تعدادشان رو به رشد است، مهم ترین خاستگاه نظری راست گرایان مسیحی است. هسته مرکزی پیروان این فرقه، مطلق گرا و معتقد به نبرد دائم بین خیر و شرّ هستند. «بازگشت دوم حضرت مسیح» در «آخر الزمان» بعد از طی مراحلی که نهایت آن به «جنگ و ویرانی بزرگ» ختم می شود، از جمله مبانی اعتقادی این جریان است.

بر مبنای چنین اعتقاداتی حضرت مسیح روزی به زمین برخواهد گشت و برای هزار سال حکومت خواهد کرد. و اقدامات او طی هفت مرحله(۱)صورت می گیرد. اکنون مرحله ششم، یا مرحله کلیسا، است و مرحله بعد، «آخر الزمان»(۲) خوانده می شود که طی آن حضرت مسیح به سوی زمین رو می کند و مؤمنان مسیحی را حیات دوباره می بخشد. سپس «ضد مسیح»(۳) در زمین ظاهر خواهد شد و خود را به دروغ منجی یهودیان خواهد خواند. برخی معتقدند که آنچه که موجب باور برخی به او می شود این است که او قادر به اعاده صلحی ظاهری در خاورمیانه خواهد شد. حکومت ضد مسیح، هفت سال به طول می انجامد و دوره «رنج یا آزمایش بزرگ»(۴) خوانده خواهد شد.(۵)

مقاله ای درباره شناخت مسیحیان صهیونیست
(اوانجلیست) مقاله ای درباره شناخت مسیحیان صهیونیست (اوانجلیست)

آماده خواهد شد.

پیروان کلیسای انجیلی معتقدند که در این مرحله، حضرت عیسی، سوار بر اسبی سفید، به زمین برخواهد گشت، و در پی او سواره نظامی مرکب از مؤمنان از ابرها سرازیر خواهند شد و حرکت خواهند کرد. عیسی مسیح پیروزمندانه به جنگ وارد شده، معابد باستانی یهودیان را احیا و حکومتی هزار ساله را آغاز خواهد کرد، بهشتی و زمینی جدید را نشان خواهد داد و شیطان را برای همیشه خاموش خواهد کرد.

«بنیاد گرایی مسیحی»(۶) در گذشته بر سلوک اخلاقی صحیح تکیه داشت، ولی در دهه های گذشته صرفاً سیاسی شده است. به «بنیاد گرایان»، لقب «تجدید حیات یافته» نیز داده می شود. این مسئله شامل یک نوع تجربه بیداری معنوی و یا صرفاً گرایش به افکار سیاسی خاص است. آنها معتقدند تاریخ بشر در طی نبردی در آخرالزمان به نام «آرماگدون» به پایان می رسد و نقطه اوج آن ظهور دوباره مسیح است؛ پس از آن، داوری نهایی برای همه مردگان و زندگان انجام می شود.

این جریان معتقد است: خداوند مقرر کرده است که بشر هفت مرحله یا هفت مشیت الهی را از سر بگذراند که یکی از آنها «نبرد هسته ای آرماگدون» است.(۷) با آغاز این جنگ وحشتناک، رستگارشدگان به آسمانها عروج خواهند کرد و از مصیبت جنگ در امان خواهند بود.

کتاب بر جای مانده نوشته «تیم لاهه»، تشریح کننده چنین اعتقاداتی است و تا کنون در دوازده جلد انتشار یافته و مجموعاً بیش از ۵۰ میلیون نسخه فروش داشته است. در این مجموعه کتابها اعتقادات مسیحیان انجیلی در مورد نبردهایی که قبل و در جریان «بازگشت دوم» مسیح به وقوع خواهد پیوست، تشریح شده است. برخی از پیروان این جریان بر این مبنا که حرکت در جهت برخورد نهایی نباید مختل یا کند شود، نسبت به بسیاری از اقداماتی که در سطح بین المللی صورت می گیرد، نظر منفی دارند، از جمله آنها، دبیر کل سازمان ملل را ـ که وظایفی در مورد حفظ صلح دارد ـ در جهت ضد مسیح می دانند. بسیاری از آنها در پی حوادث یازده سپتامبر و درگیریهای فلسطین بسیار فعال شده و آنها را دلایل دیگری بر اجتناب ناپذیر بودن «جنگ و ویرانی بزرگ» یافته اند. به قول «دولت گیبسون» مدیر «ائتلاف جهانی انجیلی ها»، «خشونتها مردم را به فکر انداخته که آیا مسیح در حال ظهور است؟»

آنچه در نظر بحث ما مهم است این است که مسیحیانی که پروتستان انجیلی شمرده می شوند و ظاهرا به درجات مختلف دارای چنین عقایدی هستند، بزرگ ترین فرقه مسیحی در آمریکا را به وجود آورده اند؛ اگرچه روشن نیست که چه بخشی از آنها اصولاً به این عقاید باور دارند و چه بخشی ندارند. به هر حال، بر مبنای چنین عقایدی راست مسیحی در آمریکا برقراری صلحی پایدار، جامع و حقیقی در خاورمیانه را تا قبل از آمدن «منجی» و وقوع «نبرد نهایی» نه تنها مشکل بلکه غیرممکن می داند و نسبت به تلاش هایی از نوع «روند صلح» و «موافقت نامه های اسلو» به دید شک می نگرد.

چنانکه در آینده تشریح خواهد شد، عقاید دین شناختی (تئولوژیک) راست مسیحی به نوبه خود مبنای اصولی جانبداری این جریان از اسرائیل است و پایگاه سیاسی قابل توجهی برای طرفداران لیکود در آمریکا و عملکرد کسانی چون شارون در اراضی اشغالی فراهم آورده است. بر این مبنا، ایجاد اسرائیل در سال ۱۹۴۸ تحقق یک «پیشگویی پیامبرانه» و مقدمه عملی شدن پیشگوییهای دیگر بوده است. از این جهت ملاحظات استراتژیک یا سیاسی یا ارزشهای مشترک و امثال آن که مبنای جانبداری جریانهای غیرمذهبی از اسرائیل است نقش عمده ای ندارد.

البته بحث آخرالزمان در فرقه های مختلف مسیحیت به گونه های مختلف مطرح شده است و حتی در داخل جریان راست مسیحی نیز تفاوتهایی در نگرشهای بخشهای مختلف آن به مسئله آخرالزمان و ربط آن با کشور اسرائیل وجود دارد. برخی از اینان حاکمیت خدا را به گونه ای موسع می بینند و بر این مبنا معتقدند که خدا قادر به انجام هر آنچه که اراده کند، هست و لذا ضروری نیست که وسیله به خصوصی (دولت به خصوصی) وجود داشته باشد تا خدا بتواند هدف به خصوصی را محقق سازد. به علاوه موضوع تشکیل اسرائیل تا جنگ دوم به عنوان موضوعی جدی مطرح نبود و تنها بعد از این جنگ جدی شد. این واقعیت که نزدیک به دو هزار سال اعتقادی که رژیم اسرائیل از محورهای آن به شمار می رود، نقشی در مسیحیت نداشته است، از بزرگ ترین نقاط ضعف این اعتقاد است.

در بین برخی از انجیلی ها اعتقاد راسخی وجود دارد مبنی بر این که شکل گیری حکومت ضدمسیح نزدیک است و در اثر آن یک دیکتاتوری سیاسی و اقتصادی شدید حاکم خواهد شد به نحوی که حتی برای خرید و فروش معمولی نیز احتیاج به کسب اجازه قبلی خواهد بود. اینان اعتقاد دارند که برای تقویت چنین رژیمی یک پیامبر دروغین توانا و یک مذهب جهانی به وجود خواهد آمد.

البته همه هواداران جریان راست مسیحی الزاما به این گونه عقاید پایبند نیستند، و اعتقادی به مراحل هفت گانه ندارند، بلکه بعضا پذیرفته اند که آموزه های انجیلی باید با شرایط عصر جدید انطباق داده شده و بازگشت به قوانین انجیلی و تحقق قطعی آنها ممکن است قرنها به طول انجامد. اما رهبران سیاسی و مبلغان راست مسیحی؛ مانند «پاتریک رابرتسون» و «جری فالول» و در واقع اکثر مبلغان تلویزیونی و نیز میلیونها تن از پیروانشان معمولاً دارای اعتقادات افراطی هستند.

یکی دیگر از مبانی اعتقادی کلیسای انجیلی اعتقاد به حضرت مسیح به عنوان تنها منجی است. این در حالی است که پیروان دیگر فرقه های لیبرال تر پروتستانیسم؛ مانند «پرسبیتریین ها» و «متودیست ها» حضرت مسیح را یکی از راههای نجات می دانند. این امر به ویژه یکی از مبانی اعتقادی مهمی است که باعث گرایش شدید انجیلی ها به دعوت پیروان دیگر ادیان بلکه پیروان دیگر فرقه های مسیحی به کلیسای انجیلی شده است.

برنامه های عامه پسند تلویزیونی کشیشان پروتستان در آمریکا که حدود ۶۰ میلیون بیننده دارند، پیوسته می کوشند مردم را متقاعد سازند که به جای «صلح» باید در پی «جنگ» باشند. آنها با نقل آیات انجیل سعی می کنند ثابت کنند که ما در دوره آخرالزمان هستیم. اینان چون اعتقاد دارند اسرائیل باید «مقر فرود آمدن» دومین ظهور مسیح باشد، سعی دارند پرستش سرزمین اسرائیل را به یک آیین مذهبی بدل سازند. آثار سیاسی قرارگرفتن معتقدان به «مشیت الهی گرایی» در سمتهای حساس ایالات متحده می تواند بسیار نگران کننده باشد. به عنوان مثال، «جیمس وات» به عنوان وزیر کشور اسبق ایالات متحده، در کمیته مجلس نمایندگان اظهار داشت:

«به علت ظهور دوباره و قریب الوقوع مسیح، نمی توانم خیلی در بندِ نابودی منابع طبیعی خودمان باشم.»

پیام مشیت الهی گرایان، منحصر به مرزهای ایالات متحده نیست. این گروه در اوت ۱۹۸۵ نمایشی را به صحنه آوردند که نخستین کنگره «مسیحیان صهیونیست» نام گرفت.

در اوایل دهه ۹۰ ، آمریکائیان به بیش از ۱۴۰۰ رادیوی مذهبی گوش می دادند. اکثریت هنگفتی از ۸۰۰۰۰ کشیش بینادگرای پروتستان که روزانه از ۴۰۰ ایستگاه رادیویی سخن پراکنی می کنند، خواهان مشیت الهی گرایی هستند. برخی از مشهورترین این افراد عبارتند از: پاتریک رابرتسون، جیمی سواگارت، جیم باکر و جری فال ول.

مدرسه های انجیلی بسیاری، چه فرقه ای و چه فرافرقه ای در سراسر آمریکا اصول خداشناسی آرماگدون را بر پایه پرستش اسرائیل تعلیم می دهند. تعداد این مدارس در حدود ۲۰۰ مؤسسه و دارای حدود ۱۰۰۰۰۰ دانشجو می باشند. این دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، کشیش پروتستان می شوند، به میان مردم می روند و این دیدگاه را تبلیغ می کنند.

اما «آرماگدون»؛ که در اصل «هار مجدّو» می باشد، به معنی «کوه مجدّو» است. «مجدّو» در شمال فلسطین اشغالی در کرانه غربی رود اردن واقع شده و در طول تاریخ، شهری استراتژیک بوده است. این شهر بر سر راه شرق و غرب و شمال و جنوب قرار داشته است و تبعا جنگهای بسیاری در آن رخ داده است. در صحیفه «حزقیال نبی» درباره این جنگ آمده است:

«بارانهای سیل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تکانهای سختی در زمین پدیدار خواهند آورد؛ کوهها سرنگون خواهند شد، صخره ها خواهند افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد گردید.»

کشیشان بنیادگرا این توصیفات را نشانه مبادله سلاحهای تاکتیکی هسته ای می دانند. آنها معتقدند مسیح ضربه نخست را وارد خواهد کرد. او سلاح نوینی را به کار خواهد برد که اثری شبیه بمب نوترونی دارد: در کتاب «زکریای نبی» آمده است: «گوشت ایشان در حالتی که بر پاهای خود ایستاده اند کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید و زبان ایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد.»

برخی معجزات در طی این نبرد روی خواهد داد: ازجمله نهر فرات خشک خواهد شد. در این تهاجم همه اعراب به اضافه کنفدراسیون روسیه و ایران به اسرائیل هجوم خواهند برد. دجال وارد خاورمیانه می شود و تندیس خود را در معبد یهودی نصب می کند و تقاضا می کند که همه جهان آن را به جای خداوند بپرستند.

کشیشان بنیادگرا زمانی کمونیست شدن روسیه را نشانه آخرالزمان دانستند. به تبع این نگرش، آنها اعتقاد قلبی به قراردادهای صلح خاورمیانه ندارند و آنها را پایدار نمی دانند.

«لانگ»، مدیر تحقیقات «انستیتو کریستیک» در ۱۹۸۵ افشا کرد «رونالد ریگان»، رئیس جمهور آمریکا، معتقد به ایدئولوژی آرماگدون بوده است. رونالد ریگان در طی همه سالهای زندگی خود تحت تأثیر آموزش مادرش «نل ریگان» بود که گفته می شود زنی بسیار معتقد به کتاب مقدس بوده است. خود وی گفته است که ایمانش را مدیون مادرش است. «الینگ وود» که خود یکی از معتقدان پر و پاقرص پرستش اسرائیل و از جمله نبرد آخرالزمان است، گفته است که او و فرماندار ریگان اغلب با هم می نشینند و درباره پیشگوییهای کتاب مقدس به بحث و گفت وگو می پردازند. ریگان در یک مجلس شام می گوید:

«این نبی خشمگین عهد قدیم، حزقیال است که بهتر از هر کسی، قتل عامی را که عصر ما را به ویرانی خواهد کشید پیشگویی کرده است».

و سپس با خشم تندی درباره کمونیست شدن لیبی سخن می گوید و اظهار عقیده می کند که:

«این علامت آن است که فرارسیدن آرماگدون، دور نیست».

ریگان همچنین در یک مصاحبه گفته است: «اعتقاد دارد که تجدید حیات پیدا کرده است».

دادن لقب «امپراتوری شیطانی» به روسیه توسط وی که بعدها در زبان سیاستمداران آمریکایی مصطلح شد، از همین بینش سرچشمه می گیرد.

اصول آموزش هواخواهان «مشیت الهی» این است که قبل از استقرار پادشاهی جهانی مسیح، مطابق پیشگوییهای کتاب مقدس، ابتدا می بایست یهودیان به اسرائیل بازگردند، سپس دولت یهود تاسیس و کلام خدا برای همه امتها تبلیغ شود. آنها معتقدند یک روز، یک یهودی افراطی، قدس را منفجر خواهد کرد تا در جای آن معبد سلیمان بازسازی شود؛ مراسم قربانی یهود از نو آغاز شود و سپس نوبت به آرماگدون خواهد رسید. حفاریهایی که در زیر قدس انجام می شود به منظور کشف آثار معبد سلیمان است تا ثابت شود معبد سلیمان در همین مکان فعلی قدس بوده است. در نتیجه با این توجیه به خراب کردن قدس و تاسیس معبد سلیمان درجای آن بپردازند. در حالی که مسلمانان بیم دارند هدف از این حفاریها فرو ریختن خودبه خودی مسجدالاقصی باشد.

راست گرایان مسیحی و اسلام

در حالی که دولت بوش خصوصاً در اوایل دوره بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر کوشید تا مانع تبلیغات سوء علیه اسلام شود و مبارزه علیه تروریسم را جنگی بین «جهان متمدن» و دشمنان آن تعریف کند، گرایش راست مسیحی تلاش کرد که نوک تیز حمله را متوجه اسلام در کلیت خود کند. عناصر و گروههای فعال در طیف وسیع راست مذهبی، در این رابطه کوشیدند تا با استفاده از تعبیرات و دعاوی مندرج در سخنرانیهای «اسامه بن لادن» و همفکران او بر علیه یهودیت ومسیحیت از یک سو و تحریف برخی مضامین قرآنی از سوی دیگر چنین تبلیغ کنند که نظرات جریان القاعده، عین نظرات اسلام است و به این ترتیب مسلمانان وارد جنگ علیه مسیحیان شده اند. به عبارت دیگر به قول برخی، راست مسیحی خود را درگیر نوعی «جنگ صلیبی سربسته» علیه مسلمانان کرده است. این امر در عین حال به عامل مهم دیگری درتقویت گرایش مسیحیان راست به تلاش برای تحت تاثیر قرار دادن سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است.

مقاله ای درباره شناخت مسیحیان صهیونیست
(اوانجلیست) مقاله ای درباره شناخت مسیحیان صهیونیست (اوانجلیست)

اظهارات سردمداران راست مسیحی مانند «جری فالول»، «پاتریک رابرتسن»، «جری واینز» و… نشان می دهد که چگونه طرح مطالب سوء علیه اسلام از ۱۱ سپتامبر به بعد جزء ثابتی از گفتمان سیاسی راست مذهبی شده است. جری واینز، کشیش کلیسای «بابتیست اول» در جاکسون ویل و رئیس سابق کنوانسیون بابتیست جنوبی که در کنوانسیون سالانه کشیشان محافظه کار در ۱۵ ژوئن ۲۰۰۲ سخن می گفت، علاوه بر طرح مطالب اهانت آمیز علیه اسلام، از «کثرت گرایی مذهبی» در آمریکا انتقاد کرد و گفت این کثرت گرایی به غلط، همه مذاهب را با هم برابر فرض می کند. به نوشته «نیویورک تایمز» دیگر رهبران کنوانسیون مذکور نیز در همان جلسه یا در روزهای بعد، از اظهارات واینز حمایت کرده و مدعی شدند که اظهارات وی «بر تحقیقات وی درباره اسلام» مبتنی است. مطلب قابل توجه این که جرج بوش روز بعد از سخنرانی واینز از طریق ماهواره، پیامی برای نشست مذکور فرستاد و از جمله این جماعت را از «پیشگامان مدارا و آزادی مذهبی» خواند. روشن نیست که آیا وی قبل از ارسال پیام، از مضامین سخنرانی واینز مطلع بوده، یا خیر ؛ هر چند که در سخنان وی نشانه ای حاکی از اطلاع وی وجود نداشته است. شماری از فعالان حقوق مدنی، از جمله گروه یهودی «جامعه ضد بهتان» ضمن انتقاد از اظهارات واینز از بوش خواستند تا علناً از اظهارات وی فاصله بگیرد.

اظهارات فالول در برنامه ۶۰ دقیقه ای در شبکه تلویزیونی «سی . بی . اس» علیه پیامبر (ص)در ۸ اکتبر ۲۰۰۲ نمونه دیگری از اقدامات سوء سردمداران راست مسیحی علیه اسلام است.

«جری فالول» در مهر ماه ۸۱ در مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی «سی . بی . اس» آمریکا، رسول گرامی اسلام (ص) را مورد اهانت قرار داده بود. متعاقب این اظهارات توهین آمیز، علاوه بر ملتهای مسلمان در کشورهای مختلف، سازمان کنفرانس اسلامی، طی واکنشهایی بیانات این کشیش و اقدام شبکه تلویزیونی «سی.بی.اس» امریکا در پخش آن را محکوم کردند.

اگرچه مقامات امریکایی در مواجهه با اعتراض مسلمانان این کشور نسبت به اظهارات موهن این کشیش گستاخ، باآنان به طور صوری همدردی کرده و این اظهارات را موضع شخصی گوینده آن تلقی کرده اند ولی نمی توان سهم دولت امریکا ودولتهایی را که با عملکرد فرهنگی و سیاسی خود زمینه چنین گستاخیهایی را در داخل کشور خود به وجود می آورند، نادیده گرفت.

درکشوری که رئیس جمهور بی خرد و بی تجربه اش پس از حادثه ۳۰ شهریور تعمداً لبه تیز حملات خود را متوجه «اسلام گرایی» می کند و از سر نادانی سخن از لزوم به راه افتادن مجدد جنگهای صلیبی به میان می آورد، طبیعی است که کشیشان و اسقفهای آن نیز اینگونه مقدسات مسلمانان را وقیحانه مورد تعرض و هتک حرمت قرار دهند.

تظاهرات اعتراض آمیز مردم هند علیه اظهارات وهن انگیز «جری فالول» کشیش امریکایی که در آن به نبی اکرم (ص) جسارت کرده بود، دست کم پنج شهید و تعداد زیادی مجروح بر جای گذاشته است. این خونین ترین عکس العمل مسلمانان علیه گستاخی آن کشیش حمایت شده امریکایی بود.

«فرید زکریا» یکی از نویسندگان مجله «نیوزویک» طی مقاله ای ضمن انتقاد از اظهارات فالول نوشت: «بلافاصله بعد از ۱۱ سپتامبر فالول و رابرتسون تصمیم گرفتند که از این فاجعه برای بسیج طرفدارانشان علیه لیبرالها، طرفداران سقط جنین و… استفاده کنند، اما این امر عکس العمل شدیدی در جامعه آمریکا برانگیخت و محکومیت آنها را توسط طیف وسیعی از جمله رئیس جمهور بوش در پی داشت. در نتیجه فالول و رابرتسون وادار به عقب نشینی شدند، معذرت خواستند و به نحوی ناشیانه مدعی شدند که اظهارات آنها خارج از متن درنظر گرفته شده است. آنها بعداً از آن نوع کینه توزی دست برداشتند و در عوض مسلمانان را هدف آسان تری یافتند».

نکته قابل توجه در دوره بعد از توهین فالول، نحوه برخورد کاخ سفید بود. سخنگویان کاخ سفید حتی در مواردی که کراراً مورد سؤال قرار می گرفتند از اظهار نظر در این مورد خودداری کرده و تنها به تکرار این که «به نظر رئیس جمهور، اسلام دین صلح است» بسنده می کردند. به طور کلی کاملاً مشهود است که جرج بوش دیگر توجهی را که بلافاصله بعد از ۱۱ سپتامبر به تبلیغ بردباری مذهبی و جلوگیری از انجام اقدامات و طرح مطالب سوء علیه مسلمانان و اسلام نشان می داد، ندارد. یکی از دلایل اصلی این امر را می توان نفوذ بسیار بالای راست مسیحی در حزب جمهوری خواه و نقش مهمی که آنها در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۴ ایفا می کنند، دانست.

پی نوشت ها:

  1. Dispensation
  2. End time
  3. Antichrist
  4. Tribulation
  5. Armageddon
  6. Rebirth
  7. این نظام «مشیت الهی گرایی» نامیده می شود
سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 12:8 ::  نويسنده : حميد احمدي

در اقصی‌نقاط جهان از مسجد بزرگ سلطان احمد ترکیه تا صحن کلیسای اعظم سنت پیتر در واتیکان و محوطه کاخ سفید آمریکا شاهد ستون‌هایی با رأی هرمی‌ شکلی هستیم که سر به فلک کشیده‌اند. این ستون‌ها نمادهایی از الحاد و پاگانیسم نزد ادیان باستانی مصر بودند که در بازه‌های مختلف زمانی تفاسیر مختلفی از آنها شده است. امروزه ابلیسک‌ها تبدیل به یکی از نمادهای مورد احترام فراماسونری و پیروان فرقه‌های شیطان‌پرستی شده و این گروه‌های در چند قرن گذشته سعی داشته‌اند که آنها را در جای جای جهان پراکنده سازند.

 نگاهی به پیشینه نمایه ابلیسک

ابلیسک (obelisk) که برگرفته از واژه‌ای یونانی به معنای ستون برافراشته است یک بنای یادبود باریک با قاعده‌ای مربع‌شکل بوده که در بخش فوقانی آن یک هرم قرار داده شده است. بر ساس اساطیر مصر باستان این بنا با خدای خورشید یعنی "رع" (Ra) مرتبط می‌شد. بدين صورت که اين نماد اشعه‌ای از اشعه‌های خورشيد بود که به صورت سنگي درآمده است و "رع‌" الهه خورشيد درون اين سنگ قرار دارد. در زبان مصر باستان بر اين بنا نام "تِجِن" (Tejen) نيز می‌نهادند، مصريان معتقد بودند بدنه بلند و باريک ابليسک مظهر دفاع و محافظت و هرم رأسی بنا نيز مظهر دورکردن نيروهای منفی و باد و توفان است. ابليسک در دوراني نيز نماد ازيريس(Osiris) شد. زيرا اعتقاد بر اين بود که اين الهه توانسته بر تمامی خدايان ديگر تفوق بيابد به همين دليل دارای قدرت‌هايی از هر يک از خدايان ديگر شده بود و لذا ابليسک، نمادی که متعلق به رع بود (خدای خورشيد يا رب السماوات) نصيب ازيريس (خدای مرگ و دنيای زيرزمين) شد. نفس ازيريس، باع (Ba) به نام بانبجِت (Banebdjed) خوانده می‌شد و اين باع بود که حيثيت و شخصيت و قدرت را براي ازيريس به همراه داشت و نماد بانبجت نيز قوچ بود و اين دليلی بود برای پرستش اين حيوان توسط عده اي از مردم مخصوصاً در شهر منديز (Mendes) در زمان باستان. از اینجاست که رابطه میان ابلیسک و فرقه‌های فراماسونی و ایلومیناتی آغاز می‌شود که در بخش‌های بعدی بدان خواهیم پرداخت.

در جلوی هر معبد مصری معمولا دو ابلیسک قرار داده می‌شد. ابلیسک‌های باستان معمولا به صورت یک تکه از سنگ ساخته می‌شدند در حالیکه ابلیسک‌های کنونی از قطعات مجزا ساخته و ممکن است، چنانکه در مورد ابلیسک یادبود جرج واشنگتن شاهدیم، دارای فضای درونی نیز باشند.

تصویر درب ورودی معبد لوخور که یکی از ابلیسک‌های آن باقی مانده‌اند

البته از دیگر تفاسیر در مورد اسطوره‌شناسی ابلیسک می‌توان به موردی دیگر نیز اشاره نمود: مردمان مصر باستان معتقد بودند اگر انسان نام خود را در جایی ثبت نکند بعد از مرگ انسان ناپدید خواهد شد. به همین علت هر کس سعی می‌کرد نام خود را در جایی ثبت نماید. فراعنه نیز نام‌های خود را در مکان‌های مختلفی ثبت می‌کردند که یکی از آنها ابلیسک بود. در حقیقت می‌توان گفت که ابلیسک هرمی است که بر روی یک ستون قرار داده شده است. این بخش فوقانی هرمی شکل قسمت اصلی بنا و نمادی مهم بود. تقدیم شدن ابلیسک به خدایگان خورشید در حقیقت بدین معنا است که هرم موجود در رأس آن تقدیم به خدا می‌شود تا نام اهداء کننده تا ابد باقی بماند. خطوط حکاکی شده بر روی ابلسيک به خط هيروگليف می‌باشد و دربردارنده موضوعاتی همچون زندگی رع، سفرهای روزمره رع در آسمان ها و پيروزی‌ها و جشن‌ها است.

البته نمادها ابلیسک چه در دوران باستان و چه اعصار و قرون بعدی محدود به مصر نماندند. برای مثال رومی‌ها از ابلیسک‌های مصری تأثیر فراوانی گرفته و در بخش‌های مختلفی از امپراطوری خود این نمادها را بر پا داشتند که از میان آنها می‌توان به ابلیسک آرلس (Arles) در فرانسه، ابلیسک‌های شهر بنونتو در ایتالیا (Benevento)، ابلیسک تیتوس سکستیوس آفریکانوس (Titus Sextius Africanus) در مونیخ و یا ابلیسک‌های شهر روم در ایتالیا اشاره نمود. نمونه‌های ابلیسک را می‌توان در تمدن‌های آشور، امپراطوری اکسوم در نیجیریه، منطقه کرالا در سواح جنوبی هندوستان، امپراطوری بیزانس، بالاخص در کشور کنونی ترکیه، و یا حتی در پرو – ابلیسک تلوو (Tello) که در سال 1919 کشف شد – مشاهده نمود.

ابلیسک آرلس در فرانسه که در دوران امپراطوری روم ساخته شد و ابلیسک مسجد سلطان احمد استانبول

 رواج ابلیسک‌ها در قرون مدرن

نکته جالب توجه در مورد ابلیسک‌ها این است که این نمادهای پاگانیسم هم‌‌اکنون رواج بسیاری یافته‌اند و در سه قرن گذشته صدها ابلیسک در نقاط مختلف جهان ساخته شده است. شاید بتوان این سازه شرک‌آلود را جزو معدود نمادهایی دانست که تا بدین حد در میادین و اماکن مختلف جهان مورد استفاده قرار می‌گیرند. نمونه‌های مختلف ابلیسک‌ها را می‌توان در کشورهایی چون آمریکا، انگلستان، روسیه، ایتالیا، سوئد، فرانسه، اسکاتلند، ولز، رومانی، اروگوئه، ایرلند، پاکستان، سنگاپور، آرژانتین، نیوزیلند، ونزوئلا، اسرائیل، برزیل، پورتوریکو، جمهوری دومنیکن، بولیوی، صربستان، کانادا، جاکارتا، کره شمالی و فیلیپین مشاهده نمود. مشهورترین ابلیسک دوران مدرن که در عین حال بزرگترین ابلیسک تاریخ نیز است، ابلیسک یادبود جرج واشنگتن، اولین رئیس‌جمهور آمریکا و از اعضای ارشد لژ‌های ماسونی، است که در قرن نوزدهم در آمریکا ساخته شد.

 

ابلیسک بوئنس‌آیرس که در سال 1936 ساخته شده و در سال 2005 بازسازی گردید

 اهمیت ابلیسک در فرامانسونری و آیین شیطان‌پرستی

همانگونه که قبلا نیز مورد اشاره قرار گرفت نفس ازيريس، باع به نام بانبجِت خوانده می‌شد و اين باع بود که حيثيت و شخصيت و قدرت را برای ازيريس به همراه داشت و نماد بانبجت نيز قوچ بود و اين دليلي بود برای پرستش اين حيوان توسط عده‌ای از مردم مخصوصاً در شهر منديز در زمان باستان. و قوچ منديز يا همان بانبجت، سپس تبديل به بفومت (Baphomet) شد و بفومت مورد پرستش فرقه‌هايی از فراماسونری مانند شواليه‌های معبد (Knights Templar) که در جنگ‌های صليبی نقش ويژه‌ای داشتند، قرار گرفت. هم اينک بفومت مورد استفاده فرقه کابالا (Kabbalah) از فرقه‌های عرفان يهودی و فراماسونری است. بفومت يک بز است با نماد ستاره پنج ‌ضلعی (البته دقت گردد که ستاره پنج ضلعی در پرچم برخی دول اسلامی تمایز آشکاری با این ستاره دارد و صورت واژگون آن است) بر روی پيشانی که علامت کنونی شيطان پرستان و فراماسون‌ها می‌باشد. بفومت در نگاه کاباليستی در يک دست مرد و در يک دست زن است، هر دو دستش علامت هرمتیسم (Hermetecism) که يک دست به سمت ماه سفيد(Geburah) و دست ديگر به سمت پايين به سمت ماه سياه (Chesed) است که اين علامت نشانده متعادل بودن رحمت و عدالت است. در بين دو شاخ بز بفومت يک شعله هوش(Intelligence) است. در محل آلت تناسلي بفومت يک ميله وجود دارد که نشانه "زندگي بی پايان " آن (که نمادش ابليسک می‌باشد) است و پستان‌های آن به اومانيسم تعبير شده است.

 

بفومت، خدای شیطان‌پرستان

همانگونه که قبلا نیز گفته شد، اين معماری هم اينک در سراسر اروپا و آمريکا در بسياری از ميادين اصلی شهرها به چشم می‌خورد. اين موضوع در قرن 19 توسط فراماسون ها محقق شد. بدين ترتيب ابليسک نمادی شد از قدرت عظيم فراماسونری در اين قرن و اين موضوع نشان دهنده عشق شديد و پنهانی فراماسون‌ها به اين نماد شيطانی است. فراماسون‌ها علاقه بسياری نيز به ازيريس و افسانه آن دارند. در اين افسانه آمده است ازيريس پادشاه مصر با خواهرش آسيس(Isis)   ازدواج می‌کند. برادر ازيریس، سِت (Set)، برای به چنگ آوردن پادشاهی تصميم به قتل برادر خود می‌گيرد، ست ازيریس را فريفت تا در صندوق طلايی پنهان شود ولی بلافاصله درب صندوق را قفل می‌کند و آن را در رودخانه نيل می‌اندازد. صندوق به شهر "بایبلوس" (Byblos) در سوريه کنونی می‌رسد و در حالی که حاوی بدن مرده ازیریس بود کنار يک درخت اقاقيا توقف می‌کند. آسيس به توطئه ست پی می‌برد و برای يافتن شوهر خود راهی می‌شود. آسيس خوابی می‌بيند مبنی بر اينکه مي‌تواند شوهر خود را در بيبلس بيابد. آسيس بدن شوهر خود را مي يابد و به مصر باز مي گرداند ولي ست بدن ازيريس را مي دزدد و آن را مثله مي کند (به 14 قسمت تقسيم مي‌کند) و هر قسمت را به گوشه‌اي از مصر مي‌فرستد، چراکه مي‌ترسيد ازيريس دوباره زنده شود. آسيس دوباره براي پيداکردن قطعات بدن شوهرش به راه مي‌افتد و تنها در يافتن يک قطعه ناموفق است، او هر 13 قطعه يافته شده را به خاک مي‌سپارد. پسر ازيريس، هوروس (Horus) انتقام پدر خود را گرفته و عموی خود را می‌کشد. پسر ديگر ازیريس به نام آنوبيس(Anubis) پدر خود را زنده مي کند. و اينک ازيريس به عنوان خداي مردگان شناخته مي‌شود. تنها تکه‌اي از بدن ازيريس که يافت نشد، "آلت تناسلي " او بود که "ست " آن را در نيل انداخته بود و ماهي‌ها آن را بلعيده بودند. به خاطر اين موضوع آسيس آلت تناسلي مصنوعي ساخته بود و در مصر فرقه ججاي براي پرستش آن ايجاد شده بود. عده‌اي معتقدند که ابليسک نمادي از همان بنايي است که آسيس آن را ساخته است.

 

خدای اوزیریس، خدای مردگان و جهان زیرزمینی، خدای محبوب فراماسون‌ها

 نماد شیطان در مرکز مسیحیت جهان

ابليسک ها بعد از سقوط امپراتوري روم تا رنسانس ديگر مطرح نشدند. مهمترين ابليسک در روم (که مشهور به پايتخت ابليسک ها است) در واتيکان مرکز مسيحيان کاتوليک جهان قرار دارد، بنايي به ارتفاع 5/25 متر که در سال 37 ميلادي از مصر به اين شهر منتقل شد، بعدها پاپ سيکستاس پنجم (Sixtus V) تصميم به نصب اين ابليسک در ميدان سنت پيتر (Saint Peter) روبروي کليسايي به همين نام گرفت. پاپ در نظر داشت ابليسک را به واسطه نصب صليب بر روي هرم آن در تمام رم نمادي از تقدس بکند و آن ها را در مقابل تمام کليساهاي مهم شهر قراربدهد تا وسيله‌اي براي ترويج مسيحيت براي زائرين اين شهر باشد. پاپ سيکستاس پنجم قبل از نصب ابليسک در ميدان سنت پيتر، ابليسکي چوبي به جاي آن قرار داد تا مراسم جن‌گيري از ابليسک اصلي به پايان برسد و نصب آن در سال 1586 با به کارگيري 1000 مرد و 140 اسب خاتمه يافت.

اربابان کلیسا برای توجیه قرار گرفتن ابلیسک در میدان مذکور چنین می‌گویند: "برای کافران ، ستون هرمی شکل سنگی یک نماد خورشیدی است که نماینده یک جریان حیاتی بین آسمان و زمین ، راهی برای برقراری ارتباط به الهی بود.به عنوان یک اثر تاریخی بت پرست در بزرگترین میدان مسیحی ، آن را نمادی از انسانیت رسیدن به مسیح است." البته این ابلیسک نقش یک ساعت خورشیدی را نیز ایفاء می‌کند و بنا به گفته پاپ بندیکت شانزدهم: "آن ساعت آفتابی غول پیکر برای کمک به خاطر نشان کردن نماز همیشگی خود و روز مقدس در طول سال است."

نماد شیطان در پایتخت مسیحیت

 انتقال دیگر ابلیسک‌ها توسط فراماسون‌ها

در قرن نوزدهم فراماسون‌ها ابليسک را به عنوان تنها بنای يادبود ازيريس در معماري بسياري از شهرهاي تمدن غرب وارد کردند، اين موضوع در زمان غارت مصر توسط ناپلئون به اوج خود رسيد. پاريس اولين شهر در تمدن مغرب زمين بود که اين معماري را درون خود جاي داد. در سال 1830 محمدعلي نايب السلطنه مصر به پادشاه فرانسه ابليسکي هديه داد که اينک در ميدان کنکورد (Place de la Concorde) در پاريس وجود دارد. اين ميدان در انقلاب فرانسه به نام ميدان انقلاب خوانده مي‌شد و محلي بود که انقلابيون سر اشراف و کشيشان را به گيوتين مي‌سپردند.

ابلیسک میدان کنکورد که هرم آن به دستور شیراک طلاکوبی شد

حکاکي‌هاي روي اين ابليسک تعريف و تمجيد از فرعون مصر است. در سال 1998 به دستور رئيس جمهور فرانسه ژاک شيراک هرم رأسي بناي ابليسک را طلاکوبي کردند. در سال 1875 ژنرال جيمز الکساندر(Sir James Alexander) تصميم به انتقال يک ابليسک به لندن گرفت، دکتر اراسموس ويلسون (Erasmus Wilson) از فراماسون‌هاي معروف بود که هزينه انتقال و نصب ابليسک را تقبل کرد. اين ابليسک توسط دو مهندس فراماسون به نام هاي ديکسون(Dixon) و استيفنسون (Stephenson) نصب شد. در سال 1878 کنار رودخانه تايمز (Thames) در لندن اين ابليسک نصب شد و به دليل زحمت فراوان اين جابه جايي و نصب به دکتر ويلسن لقب شواليه اعطا شد. اين ابليسک به سوزن کلئوپاترا (Cleopatra's Needle) معروف است. همانطور که ذکر شد ابليسک‌ها در مصر باستان به صورت دوقلو در دروازه معابد به کار مي‌رفت،
جفت ابليسک لندن توسط فراماسون‌ها به نيويورک منتقل شد و در پارک مرکزي شهر(Central Park) کنار موزه متروپليتن (Metropolitan) در سال 1881 نصب شد. هزینه این نقل و انتقال بر عهدخ سرمايه دار و فراماسونر معروف ويليام وندربيلت (William Vanderbilt) بود. در مراسم افتتاحيه پس از نصب اين ابليسک ارکستر 9/000 نفره فراماسونرها برنامه اجرا کردند و جسي آنتوني استاد اعظم،(Grand Master)   فراماسونري نيويورک در اين مراسم سخنراني کرد. در اين سخنراني آمده است مصر زادگاه علم (Science)، نجوم، ادبيات و هنر است و ما فراماسونرها بايد به دنبال اصول خود در مصر باستان باشيم و آن اصول را احيا کنيم.

سوزن کلئوپاترا در لندن

 بزرگترین ابلیسک جهان چگونه بوجود آمد

البته در همين قرن نقشه يک ابليسک عظيم در حال اجرا بود. از سال 1848 در شهرواشنگتن پايتخت ايالات متحده آمريکا اجراي اين نقشه آغاز شد و اين ابليسک به يادبود جرج واشنگتن اولين رئيس جمهور آمريکا که از فراماسونرها بود"یادبود واشنگتن" (Washington Monument) نام گرفت.

 

نمایی از ابلیسک واشنگتن و کاخ سفید
 

در تشييع جنازه جرج واشنگتن در سال 1799 که طبق آداب و رسوم فراماسونري برگزار شد، هر فراماسونر يک شاخه درخت اقاقيا به روي تابوت واشنگتن مي‌گذاشت که اين سمبلي بود از بازگشت و زنده شدن ازايريس به اميد زنده ماندن ابدي واشنگتن. در 1885 در سالروز تولد جرج واشنگتن اين ابليسک افتتاح شد. در سخنراني اين مراسم يک فراماسونر مهم گفت: "ما سازندگان جامعه انساني هستيم و سنگ‌هاي اين بنا مردان زنده‌اي هستند که ذهن‌هايشان با عشق الهي روشن شده است و قلب هايشان با يافتن اين عشق پاک مي‌درخشد و نفس‌هايشان اميدوار به زندگي ابدي مثل ازايريس است". وزن اين بنا به 81/000 تن و ارتفاع آن به 555 متر مي‌رسد. در حال حاضر اين ابليسک بزرگترين و بلندترين ابليسک جهان مي‌باشد. اين بنا از کاخ سفيد و کنگره آمريکا کاملاً ديده مي‌شود. از زمان رونالد ريگان (Ronald Reagan) تمامي مراسم سوگندهاي رئيس جمهوران در پاي اين بنا برگزار مي‌شود. ساخت اين بنا 1/300/000 دلار هزينه برمي دارد و وزن هرم رأسي آن 3/300 پوند است. ابليسک واشنگتن به فاصله 900 متري غرب کنگره و 900 متري جنوب خانه اصلي فراماسونري است.
در زلزله‌ای که اخیرا در شهر واشنگتن رخ داد آسیب‌هایی به این نماد شیطانی وارد آمد. بنا بر گزارش‌های منتشره دولت آمریکا از چندین گروه مهندسی دعوت کرده است تا نسبت به تعمیر هر چه سریعتر این ابلیسک و مقاوم نمودن آن در برابر آسیب‌‌های احتمالی آتی تلاش نمایند.

 حذف نماد شیطان از مراسم رمی جمرات در جایگزینی آن با یک دیوار

طی سالیان متمادی، حجاج خانه خدا در مراسم رمی جمرات به سوی ستونی شبیه به ابلیک سنگ می‌انداختند تا بدین ترتیب از شیطان برائت جسته و این رانده شده از ملکوت خدا را از دل‌های خود نیز برانند. در سال‌های اخیر و طی تصمیم آل سعود به بازسازی مکه، علاوه بر تخریب‌هایی که در بافت تاریخی کعبه روی داد و نیز ساخت و سازها مشکوکی که پیرامون اطراف مسجدالحرام انجام گرفتند، سه ستون شیطان نیز با یک دیوار جایگزین گردید. طراحی دیوار مراسم رمی جمرات بر عهده یک معمار صهیونیست به نام نورمن فاستر (Norman Foster) بود که طراحی و احداث تعداد زیادی ابلیسک را بر عهده داشته است. آیا این کار با هدف حفذ ستون ابلیسک مانند شیطان از سنگ‌های حجاج انجام گرفته؟

تصاویر ستون‌ها و دیوار‌های شیطان در مراسم رمی جمرات

سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 11:53 ::  نويسنده : حميد احمدي

فرقه ای منحرفه ای آمده است که که به عنوان انصار المهدی که خودشان را شیعه معرفی کرده اند ؛ درحال تبلیغ بیعت گرفتن از مردم با یمانی از طریق اینترنت و انواع مسنجر ها در تمام نقاط جهان هستند …
جریانی که تحت عنوان احمدالحسن الیمانی وصی و فرستاده امام زمان علیه السلام در اواخر سالهای حاکمیت صدام ملعون بروز کرد پس از سقوط اوبا کمک برخی از باقیمانده های رژیم بعث تشکیلات وسیعی را در مناطقی همچون نجف*کربلا*ناصریه وبصره به راه انداخته و مؤسس جریان شخصی به نام احمد اسماعیل گاطع از قبیله صیامر درحدود سال ۱۹۷۳میلادی درمنطقه ای بنام هویر از توابع زبیر از استان بصره متولد شد وی درسال ۱۹۹۹میلادی از دانشکده مهندسی نجف فارغ التحصیل شده و مدتی در حوزه شهید سید محمد صدر تلمذ نمود.ضمنا بنا بر نقل موثق برادر وی از نیروهای بعثی بود …

ادعاهای واهی احمد الحسن یمانی

این فرد با این که سید نیست ، و اصل و نسب او از طایفه « صیامر » معلوم و معروف است ، عمامه سیاه پوشید ، ودر مجامع عمومی ظاهر شد. از جمله ، با توجه به فیلمی که از او گرفته شده است ، بر بالای منبر در یک مسجدی، با لباس روحانی و عمامه سیاه سخنرانی ، وادّعاهای ضد ونقیض خودش را مطرح کرده است.

از لحن کلام او پیداست که سواد پایینی دارد، وسخن گفتن به عربی فصیح برای او مشکل است. در آن سخنرانی در عین این که تصریح می کند که هیچ ادّعایی ندارد، واو یک مرد ساده از یک روستای ساده ای است، در همان زمان ادّعا می کند که ، « من مایه رحمتم برای اسلام، بلکه برای اهل زمینم ، اهل بیت (ع) هر کجا بروم، همواره با من هستند وصریحاً می گویم که خدواند مرا برگزیده است؛ صاحب نفس مطمئنه به من متصل شده، وخود صاحب نفس مطمئنه شده ام. من می خواهم شیعیان را متحد کنم از عالم و عامی؛ من آمادگی دارم حقایق را برای همه روشن کنم ، وبه صورت سیاه وسفید نشان دهم. خدا نور است وکلام او نور است. در عین حال هیچ ادعایی هم ندارم ! »

احمد الحسن یمانی کیست ؟ (قسمت اول) احمد الحسن یمانی کیست ؟
(قسمت اول)

( تصویر احمد اسماعیل گاطع )

مراحل مختلف بروز جریان یمانی

ادّعاهای واهی او در طی پیامی که از طریق سایت اینترنتی خود ، با خطاب به علماء حوزه های دینی در مورخه ۲۷ شوال ۱۴۲۴ هجری قمری فرستاده بود ، از این قرار است:

در مرحله اوّل : ادّعا می‌کند که ، امام زمان (عج) را در عالم خواب به صورت مکرّر در حرم سید محمد فرزند امام هادی (ع) دیده ، او را امر به زیارت عسکریین می کند . پس از آن موفق به دیدار آن حضرت در بیداری شده ، حضرت او را نسبت به انحرافات عملی و مالی حوزه‌ها به خصوص حوزه نجف آگاه می کند، وتحت تربیت ویژه قرار می‌دهد!

در مرحله دوم : مدّعی است که ، او را امر به ورود به حوزه علمیه می کند ، ودر آن جا مأموریت به او داده که انحرافات حوزه را مطرح نماید!

در مرحله سوم : ادّعا می نماید که ، در ماه شعبان سال ۱۴۲۰ ﻫ . ق ( مصادف با ۱۳۷۸ ش)، امام زمان را برای دومین بار در حالت بیداری در کنار حرم امام حسین (ع) ملاقات کرده ، وبه دستور امام به نجف می رود ، ودعوت خود را علنی می سازد ، در این مرحله جمعی او را تکذیب می کنند؛ و او را به سحر و جنون و تسخیر اجنّه متهم می کند در پی آن به شهر خود باز می شود.

اعلان عمومی جریان یمانی پس از سقوط رژیم صدام حسین

بعد از سقوط صدام در ماه جمادی الثانی ۱۴۲۴ قمری ، احمد اسماعیل گاطع دعوت خود را علناً تکرار کرده، و تعدادی فریب حرف های او را می خورند . در ماه مبارک رمضان آن سال ادّعا می‌کند ، که از سوی امام زمان (ع) مأموریت یافته تا همه مردم زمین را مورد خطاب قرار دهد ، و آن ها را به قیام در راه حق بر علیه ظالمان دعوت کند!

وی در آن پیام تصریح می کند ، که من انتظار یاری علمای دین را ندارم . زیرا بسیاری از آنان با امام زمان (عج) با لسان وسنان جنگ خواهند کرد، چون با ظهور امام زمان (عج) بساط مرجعیت آنان درهم پیچیده می شود؛ ومقصود از اوثان واصنام ( بت ها ) همان علما هستند.

مغالطه عجیب در طرح برخی از روایات توسط یمانی

وی برای اثبات مدّعای خود به چند دلیل استناد می کند:
دلیل اول: خواب هایی که اشخاصی درباره او دیده اند ! و این علاوه بر خواب هایی که خود دیده بود!
دلیل دوم: اخبار از حوادث آینده مثل سقوط صدّام!
دلیل سوم: آمادگی برای مناظره با علمای اسلام ، یهود و مسیحت!
دلیل چهارم: آمادگی برای مباهله با علمای شیعه وسنی و یهودی ونصرانی!

بدیهی است که به اصطلاح ادلّه فوق صرف ادّعا است . خواب هم بر فرض صحّت حجّت شرعی نیست.
وی در پایان پیام خطاب به مردم عراق ، این‌چنین می گوید: پدرم امام زمان (عج) را برای اهل زمین فرستاد ومن دعوتم را در بین شما آغاز کردم، در حالی که جبرئیل و میکائیل مرا تأیید و نصرت می دهند، من از شما طلب نصرت می کنم. اگر نصرتم دادید فبها ، والّا سابقه پدران شما روشن است. اگر مرا خذلان کنید، صبر خواهم کرد همان گونه که مسلم بن عقیل صبر نمود . من بزودی از میان شما خواهم رفت، ای باقیمانده های قاتلان حسین! اگر می خواستم، شمر و شبت این زمان را معرفی می کردم.
من اخبار شما را به پدرم محمد بن الحسن خواهم رساند؛ در آینده به همراه او، که جز شمشیر ، چیزی را به شما ارائه نخواهد داد، باز خواهم گشت .

وی در سایت اش با امضای سید احمد حسن وصی و رسول امام مهدی (عج) ، در مورخه ۲۱ / ربیع الثانی ۱۴۲۶ هجری قمری مصادف با ۹ / ۳ / ۱۳۸۴ شمسی به صورت سؤال وجواب پیامی را منتشر می کند . در آن پیام با این که مدعی فرزندی امام زمان (عج) و هاشمی بودن شده است ، یمانی بودن خود را این گونه توجیه می کند که : مکه از تهامه است وتهامه از یمن ، پس محمد وآل محمد(ص) همگی یمانی هستند!

از این رهگذر احادیثی را که درباره مدح یمانی ، واین که پرچم او پرچم هدایت است، وارد شده ، بر خود تطبیق می کند . در آن مصاحبه ادّعای عصمت هم می کند.

مدّعی جریان یمانی به احادیثی که علامه مجلسی در باب « خلفاء المهدی صلوات الله علیه واولاده وما یکون بعده » در ج ۵۳ بحار الانوار آورده است ، تمسّک می کند . طبق یکی از آن احادیث ، پیامبر(ص)به دوازده امام معصوم شیعه وصیت می کند ، وبعد از ذکر امام زمان(عج) می فرماید : « ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیّاً فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه اول المهدییّن … ».

مدّعی ادّعا می کند که او مصداق همان اوّل المهدیین و فرزند امام زمان (عج) است !در حالی که امام زمان هنوز نیامده وفوت نشده ، وصیّ او ظهور کرده است!

در پیام دیگری که طرفداران وی با امضای انصار المهدی ، در مورخه ۱۱ ماه رمضان ۱۴۲۷ ق ، از نجف خطاب به مقام معظم رهبری فرستاده اند ، چنین آمده است: « الی السید علی الخامنه ای! السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته … » در آن پیام از مقام معظم رهبری تقاضای قرائت این پیام ودادن جواب به آن را کرده . وادلّه حجیّت ادّعایی احمد بن الحسن را مطرح می‌سازند. از جمله همان حدیث وصیّت وخواب ها ومناظره ها و مباهله را مطرح می کنند.

ارزیابی سند ودلالت احادیث مورد ادعای جریان یمانی

اینک، لازم است تک تک احادیث مذکور را از نظر سند و دلالت بررسی نموده ، ودر نهایت ارتباط مدّعای جریان یمانی را با‌ آن احادیث کشف کنیم .

۱ـ حدیث اول : شیخ صدوق در کتاب کمال الدین وتمام النعمة می نویسد :

« حدّثنا علیّ بن أحمد بن محمد بن عمران الدّقاق قال : حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفیّ قال : حدثنا موسی بن عمران النّخعی ، عن عمّه الحسین بن یزید النوفلیّ ، عن علیّ بن أبی حمزة ، عن أبی بصیر قال : قلت للصّادق جعفر بن محمد یا ابن رسول الله إنّی سمعت من ابیک (ع) انّه قال : یکون بعد القائم اثنا عشر مهدیّاً فقال : انّما قال : اثنا عشر مهدیّاً ولم یقل : اثنا عشر اماماً ، ولکنهم قوم من شیعتنا یدعون النّاس الی موالاتنا ومعرفة حقّنا » .

حدیث فوق از نظر سند ضعیف است . زیرا در طریق آن اوّلاً : علی بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق است، که از نظر علمای رجال مجهول می باشد . وثانیاً علی ابن ابی حمزه است ، که به عنوان کذّاب ( دروغگو ) ومتّهم توصیف شده ، و کسی بود که مذهب انحرافی واقفیّه را تأسیس نمود . طریق شیخ طوسی وشیخ صدوق به او هم ضعیف است .

از نظر دلالت ، خلاصه حدیث مزبور این است ، که بعد از شهادت امام زمان (عج) دوازده نفر از شیعیان که به خاطر هدایتی که دارند مهدی نامیده می شوند، و نه از ائمه هستند ، ونه از اولاد آنان ، مردم را به سوی ولایت و معرفت حقّ اهل بیت دعوت می‌کنند. واین چه ارتباطی با امروز دارد که هنوز امام زمان (عج) ظهور نکرده است ؟!

 

(ادعای خنده دار جریان یمانی : نقشه هوایی منطقه ی آتش فشان ایسلند – نمایش نام احمد)

۲ـ شیخ طوسی در کتاب الغیبة می نویسد :

« أخبرنا جماعة ، عن أبی عبدالله الحسین بن علیّ بن سفیان البزوفریّ ، عن علیّ بن سنان الموصلیّ العدل ، عن علیّ بن الحسین ، عن أحمد بن محمّد بن خلیل ، عن جعفر بن أحمد المصریّ ، عن عمّه الحسن بن علیّ ، عن ابیه ، عن أبی عبدالله جعفر بن محمّد ، عن أبیه الحسین الزّکی الشهید ، عن ابیه امیرالمؤمنین (ع) قال : قال رسول الله(ص)فی اللیلة التی کانت فیها وفاته ـ لعلیّ (ع) یا أبا الحسن احضر صحیفةً ودواة ، فأملا رسول الله(ص)وصیته حتّی انتهی إلی هذا الموضع فقال : یا علیّ سیکون بعدی اثنا عشر اماماً ومن بعدهم اثنا عشر مهدیّاً ، فأنت یا علیّ اوّل الاثنی عشر الإمام . سمّاک الله تعالی فی سمائه علیّاً المرتضی وامیرالمؤمنین والصّدیق الاکبر والفاروق الاعظم والمأمون والمهدی ، فلا تصح هذه الأسماء لأحد غیرک ، یا علیّ أنت وصییّ علی اهل بیتی حیّهم ومیّتهم ، وعلی نسائی فمن ثبّتها لقیتنی غداً ، ومن طلّقتها فأنا برئ منها ، لم ترنی ولم أرها فی عرصة القیامة ، وأنت خلیفتی علی أمتّی من بعدی ، فاذا حضرتک الوفاة فسلّمها الی ابنی الحسن البرّ الوصول ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنی الحسین الشهید الزکیّ المقتول ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه سیّد العابدین ذی الثفنات علیّ ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد الباقر ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه جعفر الصّادق فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه موسی الکاظم ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه علیّ الرضا ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد الثقة التقی ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه علیّ النّاصح ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها إلی ابنه الحسن الفاضل ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه محمد المستحفظ من آل محمد ، فذلک اثنا عشر اماماً ، ثم یکون من بعده اثنا عشر مهدیّاً ، فاذا حضرته الوفاة فلیسلّمها الی ابنه اوّل المقربّین . له ثلاثة اسامی اسم کاسمی واسم أبی وهو عبدالله وأحمد و الأسم الثالث المهدیّ هو اول المؤمنین » .

این حدیث نیز از نظر سند ضعیف است . زیرا علیّ بن سنان الموصلیّ العدل در طریق حدیث است ، که او مجهول می باشد . درباره برخی از راویان دیگر این حدیث هم جای اشکال است . از نظر دلالت آشکارا دلالت می کند که بعد از پیامبر اکرم(ص)دوازده امام معصوم می آیند . اولین آن ها امیرالمؤمنین (ع) و آخرین آن ها امام زمان (عج) است . بعد از وفات امام زمان (عج) دوازده نفر آدم هدایت یافته (مهدی) می‌آیند که اولین آن ها ، بنا بر تعبیر روایت ( اوّل مقرّبین ) ، فرزند امام زمان خواهد بود . وی دارای سه نام خواهد بود . یکی احمد ( هم نام پیامبر(ص)، دیگری عبدالله ( نام پدر پیامبر (ص)) و سومی مهدیّ است .

این حدیث با حدیث قبلی از نظر انتساب مهدیین تعارض دارد . زیرا حدیث شیخ صدوق بر این مسأله تأکید دارد که آن ها از شیعیان اند ، که ظاهر آن این است که از خود اهل بیت واولاد آن ها نیستند . در حالی که حدیث کتاب الغیبة بر این معنی صراحت دارد که اولین آن ها فرزند امام زمان است ، ولی در هر حال ، دو حدیث بر این معنی دلالت می کنند ، که این دوازده نفر بعد از شهادت امام زمان خواهند آمد نه قبل از او ! پس هیچ ارتباطی با مدّعیان زمان ما ندارند .

۳ـ شیخ طوسی در جای دیگر کتاب الغیبة آورده است :

« محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیریّ عن ابیه ، عن محمد بن عبدالحمید ومحمّد بن عیسی ، عن محمّد بن الفضیل ، عن أبی حمزة ، عن أبی عبدالله (ع) فی حدیث طویل ـ « أنه قال : یا أبا حمزة إنّ منّا بعد القائم أحد عشر مهدیّاً من ولد الحسین » .

حدیث فوق هم نیز از نظر سند ضعیف است . زیرا برخی از راویان آن از نظر علمای رجال از این قرار است : محمد بن عبدالحمید مجهول است . محمد بن عیسی مشترک بین ثقه و مجهول و تشخیص آن دو مشکل است . محمد بن فضیل هم مجهول است.

ابن حمزه مشترک بین ابی حمزه ثمالی که ثقه ، وابی حمزه بطائنی که ضعیف وکذّاب وفتنه گر می باشد.

از نظر دلالت هم بر این معنی دلالت می کند ، که بعد از امام زمان (عج) یازده انسان هدایت یافته ( مهدی ) که همگی از فرزندان امام حسین (ع) می باشند ، می آیند . این حدیث با دو حدیث قبلی از نظر تعداد آن ها تعارض دارد . زیرا آن دو بر دوازده نفر ، اما این یکی بر یازده نفر تأکید دارد . وبه هر صورت ارتباط با زمان کنونی ندارد زیرا به دوران پس از ظهور امام ووفات او ناظر است.

۴ـ شیخ حسن بن سلیمان ( متوفای ۸۰۲ ) در کتاب مختصر بصائر الدّرجات ( سعد بن عبدالله اشعری ) آورده است:

« ممّا رواه السید علیّ بن عبدالحمید باسناده عن الصّادق (ع) أنّ منّا بعد القائم (عج) اثنا عشر مهدیّاً من ولد الحسین (ع) ».

سند این حدیث معلوم نیست . زیرا مؤلف مختصر البصائر آن را از سیّد علی بن عبدالحمید متوفای ۷۶۰ ﻫ به اسنادی که آن سید نقل کرده ، روایت نموده است . اسناد مذکور که در دسترس ما نیست ، تا بدانیم همه آن ها ثقه هستند یا غیر ثقه . بنابراین سخن قطعی درباره سند حدیث ممکن نیست . از نظر دلالت همانند حدیث قبلی است ، الّا این که این حدیث بر دوازده مهدی تأکید می‌کند در حالی که قبلی بر یازده مهدی ! ودر هر صورت سخن از دوران پس از ظهور امام زمان ووفات آن حضرت به میان آورده وهیچ ربطی به امروز که هنوز امام زمان ظهور نفرموده است، ندارد.

 

( بخش مدعیان دروغین در انجمن مدعی دروغی )

بررسی کلّی همه احادیث مزبور

احادیث مزبور ، صرف نظر از وضعیت سندی آن ها که نوعاً ضعیف وغیر معتبر است ، از جهت دلالت به عنوان احادیثی شاذ و غیر قابل قبول تلقّی می شود . زیرا بنا بر احادیث مشهور ، بعد از شهادت امام زمان (عج) زمانی برای حکومت معمولی ومتعارف صالحان نمی ماند . طبق احادیث مسلّم شیعه ، بعد از شهادت امام زمان (عج) دوره رجعت است . پس از آن قیامت کبری اتفاق می افتد . لذا برخی از علمای شیعه احادیث مزبور را بر فرض صحّت بر دوران رجعت حمل نموده‌اند . پس مقصود از دوازده یا یازده مهدی همان ائمه هدی:می‌باشد ، که بعد از ظهور امام زمان و شهادت آن حضرت ، جهت انتقام گرفتن از قاتلانشان ، آن هم به مدت کوتاه ( چهل روز ) قیام می کنند.

شیخ مفید در آخر کتاب الارشاد ، پیرامون احادیث مذکور می فرماید : « ولیس بعد دولة القائم (عج) لأحد دولة إلّا ما جاءت به الروایة من قیام ولده إن شاء الله ذلک ، ولم یرد به علی القطع والثبات ، واکثر الروایات انّه لن یمضی مهدی الأمة الّا قبل القیامة بأربعین یوماً ، یکون فیها الفرج ( الهرج ) و علامات خروج الاموات وقیام السّاعة للحساب والجزاء »؛ بعد از دولت حضرت قائم (عج) برای کسی دولتی تشکیل نمی شود . مگر آن چه این روایت بر آن دلالت می کند ، که فرزند ( فرزندان ) او اگر خدا بخواهد قیام می کند . البته این روایت به صورت قطعی ثابت نیست.

اکثر روایات بر این معنی دلالت می کند ، که حضرت مهدی (عج) نمی رود ، مگر چهل روز قبل از قیام قیامت که در آن فرج ( و بنا بر روایت بحار هرج ومرج ) صورت می گیرد ، و علائم خروج اموات وقیام قیامت برای حساب وکتاب آشکار می شود.

علّامه مجلسی پس از نقل اخبار مذکور در بحار الانوار ، « باب خلفاء المهدی و اولاده » ، درباره دلالت وتأویل آن احادیث می نویسد: هذه الاخبار مخالفة للمشهور . وطریق التأویل أحد وجهین: الاوّل : ان یکون المراد بالاثنی عشر مهدیّاً النبی(ص)و سائر الائمة سوی القائم (عج) ، بان یکون ملکهم بعد القائم (عج).

و قد سبق ان الحسن بن سلیمان أوّلها بجمیع الأئمة ، وقال برجعة القائم بعد موته . وبه ایضاً یمکن الجمع بین بعض الأخبار المختلفة الّتی وردت فی مدّة ملکه. والثانی : أن یکون هؤلاء المهدیّون من اوصیاء القائم هادین للخلق فی زمن سائر الائمة الذین رجعوا لئلا یخلو الزّمان من حجّة ، وإن کان اوصیاء الانبیاء والائمة ایضاً حججاً والله تعالی أعلم » ؛ یعنی: « این اخبار مخالف مشهور است .

دو راه وجه جمع و تأویل روایات فوق

راه اوّل: این که مراد از دوازده مهدی « هدایت شده » همان پیامبر اکرم(ص)وسایر امامان به استثنای امام زمان(عج) است . به این معنی که ملک آن ها ( در هنگام رجعت ) بعد از امام زمان خواهد بود . قبل از این گذشت ، که جناب حسن بن سلیمان ( مؤلف مختصر البصائر ) آن حدیث را به همه ائمه ( دوازده گانه ) تأویل نموده وقائل به رجعت امام زمان بعد از وفات شده است . با این تأویل می توان بین برخی از اخبار مختلف که درباره مدّت ملک آن حضرت وارد شده است ، جمع کرد.

راه دوم : این است که آن دوازده مهدی از اوصیاء امام زمان (عج) ، هدایت گران خلق در زمان ائمه:در هنگامه رجعتند . زیرا زمان نمی تواند خالی از حجّت باشد ، اگر چه اوصیاء انبیاء :نیز حجج هستند والله اعلم ».

جریان یمانی با احادیث مزبور چه ارتباطی دارد ؟

احادیث مذکور ، چه این که صحیح باشند وچه ضعیف ، چه قابل قبول از نظر دلالت وچه غیر قابل قبول ، چه قابل تأویل به رجعت باشد ، چه غیر قابل تأویل ، هیچ ارتباطی با مدّعای جریان یمانی ندارد.

زیرا همه آن احادیث بر این مطلب اجماع دارند ، که قیام مهدییّن دوازده‌ گانه یا یازده گانه بعد از ظهور ووفات امام زمان (عج) خواهد بود. هیچ یک از احادیث بر این معنی دلالت نمی‌کند ، که آن‌ها یا برخی از آن‌ها قبل از ظهور امام زمان (عج) می‌آیند . در حالی که احمد اسماعیل گاطع الصیمری ، که به دروغ مدّعی فرزندی ووصایت امام زمان (عج) است ، در حال حاضر که هنوز امام زمان ظهور نفرموده ، ادّعای قیام کرده وخود را اوّلین نفر از مهدییّن می نامد!

بنابراین ، مدّعای نامبرده هیچ پایه و مستندی از جهت احادیث ندارد . علاوه بر آن ، نام وصی خود ، فریاد می زند که بعد از مرگ مُوصی قیام به وظیفه می کند ، نه قبل از مرگ او . پس مدّعی جریان یمانی چه وصییّ است که قبل از ظهور ومرگ موصی مشغول به کار شده است !؟

تشکیلات و عملکرد جریان یمانی

در کنار رهبری جریان الیمانی که به عهده احمد اسماعیل گاطع معروف به احمد الحسن الموعود می باشد ، رهبری معنوی ، نظامی ورهبری سازمانی هم وجود داشته است . شیخ کاظم العقیلی مسئول شاخه نظامی ،  عبدالرحیم ابومعاذ به عنوان مرشد و رهبری معنوی سازمان می باشد . معاون مؤسس این جریان شخصی به نام شیخ حیدر المنشداوی ( ابن ابو فعل ) از شاگردان شهید سید محمد صدر بود . المنشداوی در زمان صدام به ایران آمد و به ترویج این فکر پرداخت ، لذا توسط حکومت ایران دستگیر گردید ، و به مدت ۶ ماه در زندان به سر برد . بعد از سقوط صدّام به عراق بر گردانده شد ، و ادّعا نمود که وی وصی امام‌زمان (عبدالله بن الحسن القحطانی ) می‌باشد ، واز همه اموری که مردم از آن ها اطلاعی ندارند ، مطلع است ، حتی از محل قبر فاطمه(ص) مطلع می باشد . وی دفتری را در منطقه قدیم نجف در شارع الرسول (ص) افتتاح نمود ، وبه نشر افکار خود همّت گماشت . بعد از این اتفاقات ، مؤسس جریان با صدور بیانیه ای المنشداوی را تفسیق کرد.

لذا قاسم عبد حسن از عناصر سابق حزب بعث ، عباس خلف الچبیناوی از عناصر سازمان بدر ، عباس زوری عگله و هامل محیی حمود نیز به همراه المنشداوی از این جریان خارج شدند؛ شیخ حیدر المنشداوی پس از آن ، در بغداد توسط یک گروه مسلح کشته شد.

از طرفداران یمانی ، شخصی از بیت حمامی ، به نام سید حسن الحمامی ـ فرزند مرحوم سید محمد علی حمامی متوفای ۱۹۹۸ م از علمای معروف نجف ـ بود . این شخص که مرتبط با دستگاه بعثی ، عقده ای و ضدّ علمای دین بود ، به عنوان روحانی ارشد آن گروه فعالیت داشت . ومصداق آیه شریفه : ( انّه لیس من اهلک انّه عمل غیر صالح ) شد.

 

( ستاره داود، آرم جریان یمانی ! )

شعار جریان الیمانی یک ستاره اسرائیلی به نام داوود است . این ستاره ۶ ضلعی به عنوان آرم ودر کنار امضای احمد الحسن الیمانی قرار می گیرد ، وامضای او در برخی اعلامیه ها از این قرار است:

بقیّة آل محمد:، الرکن الشدید ، احمد الحسن وصی و رسول الامام المهدی (عج) الی الناس اجمعین ، المؤیّد بجبرئیل، المسدّد بمیکائیل ، المنصور باسرافیل ، ذریّة بعضها من بعض والله سمیع علیم » .

این ستاره شش‌ ضلعی در زبان لاتین«پنتاگرام»نامیده می‌شود . صهیونیست ها از آن در پرچم خود به عنوان سمبل تسلّط بر جهان استفاده می کنند . فرقه یمانی در ابتدای کار از این ستاره به عنوان آرم و نماد جریان خود استفاده می کرده ، ولی بعدها برای جلوگیری از آبروریزی واثبات وابستگی آن ها به صهیونیسم ، این نماد را از تبلیغات خود حذف نمودند.

سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 11:49 ::  نويسنده : حميد احمدي

در مورد شروع ايده اين فرقه اختلاف نظر هاي زيادي وجود دارد چرا كه برخي مورخين آن را به هند و چين برخي به ايران باستان و برخي به مصر نسبت مي دهند اما امري كه قطعي است شروع رسمي فعاليت اين فرقه درون دالان هاي فراعين مصر بوده. وبوجود آمدن فرهنگ و تمدن فرعوني مصر با ايده كابالا عجين بوده. كابالا در اصل به ايده اعتقاد به جادو و جمبل و قدرت هاي ما فوق طبيعي انسان ها بر مي گشت برخي ايده هاي كابالايي ها امروزه به اومانيسم نيز معروف است كه بر اساس آن مبدا بشريت بر اساس انسان اوليه گذاشته شده و بوجود آمدن انسان را بر اساس فعل و انفعالات مواد و حادثه مي دانند (نه بر اساس خالق) كه اين ايده آنها نيز بعد ها در افكار و ايدئولوژي هاي فكري سياسي علي الخصوص سوسياليست ها و كمونسيت ها استفاده شد. فرعون هاي مصر باستان با استفاده از عقيده هاي كابالا خود را خداي روي زمين مي شناختند روحانيون آنها نيز در معابد خود براي بدست آوردن اسرار كابالا كه عملاً همان علوم فيزيك – شيمي و زيست شناسي و رياضي و... بود علماي مختلف را گرد آوري مي كردند و چون به نام اسرار كابالا معروف بود احد الناسي بجز روحانيون معابد حق مطلع شدن از نتايجاين تحقيقات را نداشت و عموماً علماي آنها نيز در معابد زنداني بودند. روحانيون فرعون هيچ گونه محدوديتي براي آزمايشات و تحقيقات خود در زمينه هاي مختلف را نداشتند و حتي در آزمايشگاه هاي خود از برده هاي زنده نيز استفاده مي كردند و فجيع ترين تحقيقات را روي آنها انجام مي دادند. خيلي ها را به صرف اينكه ببينند آيا داروي كشف شده آنها مي تواند مرده را زنده كند مي كشتند و يا حتي اعضاي انسان هاي زنده را قطع مي كردند و براي پيوند آنها تحقيق مي كردند. همه اين امور در وضعيتي فوق العاده محرمانه و درون معابد انجام مي شد و اگر هم فردي به هر ترتيبي از درون معابد اطلاعاتي به دست مي آورد به هر ترتيبي بود وي را به قتل مي رساندند. در اين راستا اينها تحقيقات علمي فراواني در زمينه هاي مختلف را انجام دادند كه خوب بايد پذيرفت اسرار آنها تا بحال هنوز پنهان مانده كه ميتوان به اسرار اهرام مصر و موميايي كردن اجزاي بدن به عنوان نمونه اشاره كرد. در اين راستا بحث قرباني كردن فرزندان و حيوانات و تقديم آنها مضاف بر برترين ما يملك مردم به معابد را جزو عقايد مردم كردند تا بتوانند خوراك تحقيقات خود را تامين كنند. بيشترين تحقيقات براي پيدا كردن راز زندگي – جواني – زيبايي و شادابي و سلامت (عملاً خلق انسان و جاودانگي) از ازل يا از هرگونه ماده به دست آمده از طبيعت و يا حيوانات و يا حتي بشر از يك سو و تبديل مواد به يكديگر (كيمياگري) علي الخصوص به طلا و تسخير طبيعت و مخلوقات ما وراء الطبيعه انجام مي شد. در اين راستا نيز علماي معابد به علوم مختلف روحاني و علمي متوسل مي شدند. در برخي موارد نيز به نتايج قابل توجي نيز رسيدند. تنها شاهد اين ماجراها بردگان در بند آنها بودند كه سالها تحقيقات آنها را مشاهده مي كردند و منتظر بودند روزي خود نمونه آزمايشگاهي اين تحقيقات گردند و يا اينكه سالها اين تحقيقات روي آنها انجام شده بود. زماني كه حضرت موسي (ع) اتباع خود را از مصر به قدس برد تعداد زيادي از اين بردگان نيز همراه او فرار كردند و اسراري را كه كم و بيش با مشاهده و يا تجربه و خطا روي آنها آموزش ديده بودند منتقل كردند. برخي اين اسرار را به نام جادو و اسرار كابالا نزد خود نگه داشتند و برخي ديگر به فرزندان و نزديكان خود منتقل كردند. خلاصه امر پس از نابودي فراعين تنها مراجع اين اطلاعات يهودياني بودند كه آن زمان در اورشليم قدس زندگي مي كردند. اعتقادات برخي از اينها به خرافات نيز بر آن شد كه شايعاتي مبني بر اينكه حضرت سليمان (ع) از كابالا براي تسخير جن و انس و امور ديگر استفاده مي كرد مطرح گردد. بر اثر بلاياي تاريخي كه بر سر قوم يهود پيش آمد جامعيت اين اطلاعات از بين رفت و اين معلومات پراكنده شد. كاهنان مصري نيز مخفي گاه هاي اطلاعات مرتبط با كابالا را بگونه اي طراحي كرده بودند كه دست احد الناسي به آنها نرسد و در صورت رسيدن به آنها نابود شود. اما ايده هاي فكري (يا بهتر است بگوييم ايدئولوژي) كابالا دهن به دهن مي چرخيد و با استفاده از اطلاعات وفنون علمي كه يهودي ها به دست آورده بودند و با توجه به فاصله علمي آنها با ديگران همچنين با توجه به اينكه آنها همان بردگاني بودند كه براي ساختن مخفي گاه هاي اطلاعات و ثروت ها استفاده شده بودند اين رازها را براي فرزندان خود تدوين كردند و يا بصورت شفاهي به آنها منتقل كردند. در برهه اي از زمان برخي روحانيون يهودي بر آن آمدند تا اين اطلاعات را گرد آوري كنند و آنها را در اورشليم قدس مخفي كردند. چند ايده فكري نيز جا افتاد كه يكي از اين ايده ها ايده صهيونيستي بود. بر اساس آن يهودي ها وقتي كه نيل تا فرات را گرفتند و معبد سليمان را مجدداً احيا كردند مسيح ظاهر مي گردد (آنها حضرت عيسي مسيح (ع) را به عنوان مسيح الدجال مي شناسند و معتقد هستند كه حضرت مسيح هنوز ظهور نكرده) از همه مصائب خود خلاص مي شوند و دنيا را تسخير ميكنند و آنها اربابان كل جهان مي شوند. اين ايده تقريباً حدود 2500 سال پيش در ذهن آنها پرورانده شد و برخي صهيونيست ها معتقد هستند اگر 2500 سال طول كشيد فلسطين را گرفتند ميتوانند 2000 سال ديگر نيز صبر كنند تا نيل تا فرات را بگيرند. برخي كمتر حوصله دارند و با كند و كاو در اطراف ديوار مبكا (ديوار گريه که دیوار مقدس یهودی ها می باشد و معتقد هستند از معبد سلیمان باقی مانده) و حرم قدس در تلاش هستند تا اسرار كابالا ويا گنج هاي حضرت سليمان را بدست آورند. البته بحث در مورد صهيونيسم خود به بيش از يك مقاله نياز دارد كه فكر مي كنم خارج از حوصله خوانندگان اين مقاله مي باشد كه اين بحث را براي فرصت ديگري كنار مي گذارم. بر مي گرديم به همان زمان كه مصيبت تخريب اول معبد سليمان بر سر يهودي ها بوجود آمده بود و يهودي ها در بند نبوخذنصر و بابلي ها بودند. برخي از آنها با فرار و بچنگ آوردن برخي از گنج ها بر اساس نقشه هايي كه از قبل داشتند به جستجوي فرمانده اي بودند كه هم كيشان آنها را از بند اسارت خلاص كند كه كسي بهتر از كوروش كبير ايران وجود نداشت . اما كوروش هخامنشي به كيش زرتشت بود و با كيش يهودي ها هم خواني نداشت. لذا اينجا نيز اعتقادات كابالا پيش كشيده شد و اينبار با اعتقاداتي كه بعدها به اعتقادات فراماسونري معروف شد به سوي كوروش رفتند. آنها با كمك و حمايت مالي كوروش كبير او را در فتوحات خود ياري كردند و او هم به نوبه خود همكيشان آنها را از بند آزاد كرد و امان نامه به آنها داد تا آنها بتوانند مجدداً معبد سليمان را بر پا كنند (كه بعد ها توسط رومی یان نابود و به حادثه تخريب دوم معبد سليمان معروف است شد) و آزادانه زندگي كنند. عقيده كابالا در آن زمان ايده اي اشرافي بود و فقط اشراف هخامنشي حق داشتند از آن مطلع شوند. درگيري ايدئولوژيك ميان كاهنان زرتشتي و كابالايي ها (چون در آن زمان فراماسونري وجود نداشت) منجر به آن شد كه آنها به سوي جوان جوياي نام ديگري بنام اسكندر مقدوني (كه بعد ها به نام اسكندر ذو القرنين معروف شد ) بروند و با حمايت هاي مالي خود از اسكندر وي را به اسكندر بزرگ تبديل كنند. اما اسكندر آنقدر عمر نكرد تا قدرت آنها را تثبيت كند و امپراتوري نوپاي او بلا فاصله از هم پاشيد و افسران اسكندر براي بدست آوردن غنائم وي كابالايي ها را قلع و قمع كردند. پس از آنها نيز رومان معبد سليمان را مجدداً تخريب كردند و يهودي ها را اسير و به عنوان برده اين بار به اوروپا بردند. كابالايي ها هم كه براي ياري به لشكر اسكندر به اوروپا رفته بودند همان جا ماندند و حتي دين خود را در ظاهر انكار یا تعویض كردند. اين بار كابالا به سيستم زير زميني تبديل شد كه فقط دهن به دهن ميان افراد مي چرخيد. تا اينكه در قرن سال 1095 ميلادي آنها پاپ اوربان دوم را متقاعد كردند كه گنج ها و ثروت هاي عظيمي در شرق و بيت المقدس وجود دارد كه با بدست آوردن آنها اوروپاي مسيحي بدبخت - فقير و فلاكت زده نجات پيدا مي كند (در آن زمان كابالايي ها ديگر يهودي نبودند بلكه سالها بود كه مسيحي شده بودند البته بايد به اين مساله توجه داشت كه در عقيده كابالايي ها عقايد ديني جايگاهي ندارد و مويد اين ادعا آن است كه صليبي ها در حمله هاي خود به شرق از كشتن و يا غارت كردن اموال مسلمانان – يهودي ها و مسيحي ها دريغ نكردند و شهر مسيحي قسطنطينيه (استانبول كنوني) را غارت كردند و برگ هاي طلايي كه از ديوارنگارهاي كليساي اياصوفيه آويزان بود را كندند) پاپ مذكور شوراي عالي روحانيت را تشكيل داد و با ادعاي مبارزه براي بيرون كشيدن جبرانه سرزمينهاي مقدس مسيحي از دست مسلمانان جنگ هاي صليبي را شروع كرد فرقه اي از همان كابالايي ها به نام شهسواران مسيحي (شواليه هاي مسيحي) ماموريت گرفتن بيت المقدس و حفاظت گنج هاي آن براي پاپ را عهده دار شدند . بعد ها اين مجموعه با استقرار در بيت المقدس نام خود را به شواليه هاي معبد تغيير دادند كه منظور از شواليه هاي معبد همان معبد سليمان بود كه آنها بلا فاصله كند و كاو را براي يافتن گنج هاي سليمان شروع كردند و در همان كند و كاو ها گنج ها واسرار زيادي از فرقه كابالا را يافتند. خيلي از اين افراد شايعات گنج ها را شنيده بودند اما اين يافته ها آنقدر وسوسه انگيز بود كه اينها از وفا به تعهدات خود نسبت به پاپ سر باز زدند و قسمت عمده يافته ها را پنهان نگه داشتند. آنها كم كم با حضور زائران مسيحي از اوروپا سيستمي شبيه سيستم اعتباري و بانك داري امروزي را بنا نهادند و شروع به اندوختن ثروت و انتقال آرام گنج ها از فلسطين به اوروپا نمودند. وابستگان آنها در اوروپا پول ویا اموال زائران را دریافت می کردند و به آنها رسیدی می دادند که در قدس با مراجعه به فردی بتوانند معادل همان پول را دریافت کنند. حتی دزدان سر گردنه هایی را اجیر می کردند تا با حمله به کاروان ها اموال آنها را به سرقت ببرند تا هر آنکس که از طریق آنها عمل نکند مال و اموال خود را از دست بدهد و به دلیل نا امنی همه زائران اموال خود را به آنها بسپرند. پس از مدتي ثروت اندوزي اين افراد منجر به آن شد كه در داخل اوروپا توانستند حكومت هايي داخل حكومت هاي موجود بسازند. آنها تا حمله صلاح الدين ايوبي در بيت المقدس به انواع مختلف ثروت اندوزي كردند و وقتي كه مسلمانان آنها را از بيت المقدس راندند در اوروپا به يك قطب قدرت تبديل شده بودند. بيشترين فعاليت آنها بترتيب در فرانسه وانگليس و آلمان و اتريش و سوئيس فعلي بود و سپس در قسمت هاي ديگر اوروپا منتشر شدند اما عمده قدرت آنها در فرانسه بود اين امر پادشاهان اوروپايي را نگران ساخت به همين دليل در سال 1307 ميلادي فيليپ لو بل پادشاه فرانسه به آنها حمله ور شد و شمار زيادي از آنان را دستگير كرد پاپ مسيحي كلمنت پنجم نيز دستور پاكسازي آنها را داد و پس از بازجويي و محاكمات طولاني اعتراف كردند كه از عقايد مسيحيت دست برداشته اند در سال 1314 به دستور كليسا سركرده آنها به نام ژاك دموله اعدام شد و فرقه در كل اوروپا تحريم و اعضاي بازداشت شده آنها به سيه چال افتادند . برخي ديگر كه توانسته بودند فرار كنند به اسكاتلند تنها كشور اوروپايي كه از سلطه پاپ مبرا بود پناه بردند و بناي (معمار) معروفي بنام مك بناش واسطه آنها شد و از شاه تقاضا كرد آنها را به عنوان كارگران خود نگه دارد و پادشاه آن وقت "روبرت بروس" به شرطي به آنها اجازه زيستن در آنجا را داد كه در شغل بنايي مشغول به كار شوند و دست به كار ديگري نزنند. آنجا آنها نام جديد خود "فري مايسون" (free maison) به معناي "بنايان آزاد" بود را براي خود انتخاب كردند و اولين پايگاه خود را در اسكاتلند بنام "لژ بنايان آزاد"( لژ فري مايسون) بنيان گذاشتند. با اطلاعات و ثروت هايي كه فرماسون ها از شرق به دست آورده بودند هر جا كه مي رفتند خيلي سريع مي توانستند رشد كنند و در همان جا نيز خيلي سريع رشد كردند و آرام آرام مجدداً به كشورهاي ديگر اوروپايي نفوذ كردند و با داشتن هنر بنايي و ثروت و همچنين پيشبرد شغل نياكان خود يعني بانك داري مجدداً در همه جاي اوروپا نفوذ كردند. با پيدا شدن قاره جديد (آمريكا) آنها از اولين افرادي بودند كه به آنجا رفتند و در جهان جديد آنطور كه مي خواستند سنگ بناي خود را گذاشتند. تجربه هاي قبلي به آنها آموزش داده بود چگونه از تيغ حكومت دور باشند و با ايده هاي جديد كه بيشتر اومانيست (انسان سالاري) و (نوع دوستي) و ... بود به جنگ كليسا و پاپ رفتند و در دوراني كه اوروپا سخت تحت فشار ظلم كليسا بود توانستند با ايده هاي "نوكابالايي" خود نظر جوانان را به خود جلب كنند. خيلي از فيلسوفان وانديشمندان صاحب نام اوروپاي آن دوره همه به نوعي به اينها بر مي گردند. آنها با راه انداختن يك جنگ تمام عيار فرهنگي – اجتماعي – اقتصادي توانستند سلطه كليسا بر اوروپا را تضعيف كنند و سپس انقلاب فرانسه را به وجود آورند و انتقام خود را از نتيجه پادشاه قبلي فرانسه بگيرند (سر پادشاه فرانسه را زير گيوتين بردند) در ادامه كار خود آنها كل سيستم اوروپا را از دست پاپ ها خارج كردند و پاپ را منزوي كردند. با اطلاعاتي كه نياكان آنها از شرق آورده بودند زمينه پيشرفت علمي اوروپا را نيز فراهم كردند. ديگر لژ هاي فراماسونري به نام هاي مختلف در كل اوروپا منتشر شده بود. از سوي ديگر تعداد زيادي از فراماسون ها كه به آمريكا رفته بودند خيلي راحت تر فعاليت مي كردند و در جايي كه هيچ فعال قابل توجه سياسي وجود نداشت لژ هاي خود را در جاهاي مختلف راه اندازي كردند اين فراماسون ها اينجا خيلي قويتر از همنوعان خود در اوروپا بودند مردم را به شورش بر عليه اوروپايي ها وا داشتند و پس از تاسيس ايالات متحده آمريكا قانون اساسي آن را بر اساس ايده هاي خود تدوين كردند. اينجا ديگر همه چيز در دست آنها بود. آنها ايده هاي اومانيستي و ماتيرياليستي (مال سالاري) خود را براحتي مي توانستند پياده كنند و ديگر بحث مسايل ديني آنجا برايشان مطرح نبود چرا كه عقايد كابالايي خود را بگونه اي تعديل كرده بودند تا با خواسته هاي جامعه تصادم پيدا نكند. و خيلي جالب است كه بدانيد از بدو تاسيس ايالات متحده آمريكا تا بحال ميان روساي جمهوري ايالات متحده آمريكا فقط جان اف كندي فراماسون نبوده – كليه فرماندهان ارتش و نيروهاي مسلح آمريكا – روساي ديوان عالي و قضات ديوان عالي همگي فراماسون بوده اند. اكثر بانك ها – مجموعه ها و موسسات و تشكل هاي بزرگ آمريكا همه وابسته به فراماسون ها هستند. و در صورتی که فردی وابسته به لژ های فراماسونری نباشید امکان دسترسی به پست های کلیدی نخواهد داشت. به هر ترتیبی باشد افراد غیر وابسته حذف می گردند از ترور گرفته تا مفقود الاثر شدن و یا ساختن پرونده های قضایی برای آنها. اولین رئیس جمهوری آمریکا جرج واشنگتن یک فراماسون اعظم بوده و کلیه نویسندگان قانون اساسی آمریکا بدون استثنا نیز فراماسون بودند. کلیه نمایندگان سنا و کنگره اولیه ایالات متحده که قانون اساسی آمریکا را تایید کردند نیز بدون استثنا فراماسون بودند. براي اينكه جايگاه فراماسون ها در آمريكا را متوجه مي شويد كافي است به پشت يك دلاري نگاه كنيد علامت چشم و هرم كه روي آن است نمادي از نماد هاي فراماسون ها مي باشد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
همچنين ستون ابليسك كه در مركز پارك مركزي نيويورك (پايتخت اقتصادي آمريكا ) قرار گرفته و انواع و اقسام نماد هاي فراماسونري روي آن ترسيم شده قدرت آنها در آمريكا را نشان مي دهد.
 
 
 
در اوروپا نيز فراماسون ها با ايده هاي اومانيستي خود و افراد سرشناسي همچون ديدرو – راسل والاس - ولتر - ماكياولي – داروين و ... توانستند نظريه پردازان مختلف را تحت تاثير خود قرار دهند و حتي نظريه هاي كمونيستي و سوسياليستي افرادي همچون ماركس – انگلس و لنين نيز متاثر از نظريه هاي كابالايي بوده. در نهايت اكثر جنگ هاي بوجود آمده در اوروپا و در نتيجه جنگ هاي امروزي نيز بر اثر خواسته هاي بيش از حد سلطه گري آنها بوده.
البته هر كدام از اين مطالب خود يك مقاله كامل نياز دارد كه من مجبور شدم آنها را خلاصه كنم تا در يك مقاله بگنجانم. كابالا ها در جذب افراد خيلي قدرتمند و صاحب سابقه تاريخي مي باشند. آنها امروزه تعداد زيادي از هنرمندان - ستاره ها و شخصیت های معروف را به سمت خود جذب كرده اند و با استفاده از آنها سعي مي كنند جوانان را به سوي افكار و ايده هاي خود (كه در ظاهر خيلي هم فريبنده و قشنگ است) بكشانند. امروزه نيز در ايران ما با همين مساله مواجه مي باشيم خيلي از جوانان كه با بي هويتي فرهنگي ناشي از ضعف سيستم هاي فرهنگي ما مواجه مي باشند با غناي تامين خواسته هاي فكري خود توسط اين سيستم مواجه مي باشند. اين جوانان كه ايده هاي اومانيستي و ماتيرياليستي كابالايي آنها را احاطه مي كند و تبلغات شديد غربي علي الخصوص رسانه هاي آمريكايي و وابستگان به آنها از يك طرف و اشتباهات ما در مبارزه با اين حمله ها منجر به آن مي شود كه جوانان ما به ايده هاي مرتبط با كابالا جذب مي شوند. بزرگترين مشكل سيستم فرهنگي ما در اين است كه هميشه حالت دفاعي آني بخود مي گيرد به اين معنا كه وقتي با حمله فرهنگي مواجه مي شود از خود واكنش نشان مي دهد ولي هيچ برنامه ريزي براي پيش گيري اينگونه حملات وجود ندارد و بگفته شهيد مطهري بجاي اينكه جاذبه خود را بيشتر كنيم دافعه خود را بيشتر مي كنيم.

سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 11:45 ::  نويسنده : حميد احمدي

http://qombasij.ir/aks/rahian-noor.jpg
از شبکه من وتو پخش شد؛ 
بازدید مناطق جنگی نروید
                 شبکه من وتو در برنامه ای تلویحا از مردم خواست مناطق جنگی نروند
شبکه من وتو در برنامه ای با پخش تصاویری از تصادف یک دستگاه اتوبوس حامل دانشجویان راهیان نور به مردم هشدار داد که به این مناطق نرونددر این برنامه مجری گفت: «با اینکه چندین بار اتوبوس های راهیان نور تصادف کرده است اما باز مسئولان به فکر نیستند.»شبکه من وتو نتوانست به حضور و استقبال مردم شهید پرور ایران اسلامی از مناطق جنگی سرپوش بگذارد و این نکته را نباید فراموش کرد که تصادف در یکی از اتوبوس های راهیان نور به منزله این نیست که همه اتوبوس ها تصادف می کنند و این نگرش شبکه من وتو چیزی جز عداوت و دشمنی نیست.

گروه فرهنگي: جمعه گذشته شبکه تهران سیمای جمهوری اسلامی، یکی از انیمیش های مشهور روز را که مبانی کابالا را به سنین خرد سال آموزش می دهد در باکس ویژه کودکان به روی آنتن فرستاد.

به گزارش رجانيوز، هرچند مراکز مطالعاتی و کانون های هوشمند فرهنگی از مدت ها پیش انیمیش جنجالی "9" را كه یکی از آشکارترین تولیدات ویژه کودکان در زمینه آموزش مبانی عرفان‌های كاذب مدرن به‌ویژه نئوکابالیسم معرفی کرده بودند ولی این انیمیش جمعه گذشته در باکس ویژه تماشاخانه که برای مخاطب کودک و نوجوان تعریف شده است، پخش شد.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: 11:8 ::  نويسنده : حميد احمدي

جهان اسلام
بابی
بودائی
بهائی‌
تصوف
جائین‌گرایی
دائوگرایی
دروزگرایی
راستافاری‌گرایی
زرتشتی‌
ساینتولوژی
سیک‌گرایی
شیطان‌پرستی
کیش کنفوسیوس
آیین مانی
مسیحیت
مهرپرستی
ویکا
هندوگرایی
یزیدیان
یهودیت



ادامه مطلب ...

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مهدويت وبررسي نشان هاي ظهور و آدرس zohor91.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 25703
تعداد مطالب : 38
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1